چالشهاي همسايه شرقي ايران
پيرمحمد ملازهي*
دولت وحدت ملي افغانستان در ماه پاياني دو سالگياش با مشكل رو به رو و در آستانه شكست قرار گرفته است. در پايان شهريور ماه سال جاري دولت تركيبي دو جناح رقيب در انتخابات رياستجمهوري كه با دور زدن نتايج انتخابات و با ابتكار جانكري، وزير امور خارجه آمريكا شكل گرفت، عليالقاعده بايد تركيب نهايي خود را مييافت و تقسيم قدرت عملياتي ميشد اما اينگونه نشده است و دكتر عبدا... عبدا... رئيس اجرايي و دكتر اشرف غني رئيسجمهوري اختلافات خود را نه تنها حفظ كردهاند بلكه بر شدت آن افزودهاند. قرار بود در پايان دو سالگي دولت وحدت ملي حداقل تكليف چند موضوع چالشبرانگيز روشن شده باشد. از جمله اجرايي شدن اصلاحات انتخاباتي، شروع ثبت نام و توزيع شناسنامه الكترونيك، تعديل برخي مواد قانون اساسي از طريق لويي جرگه و در نهايت تغيير ساختار قدرت متمركز به پارلماني و احياي پست نخستوزيري. اما حقيقت اين است كه تاكنون هيچكدام از اين موارد عملياتي نشده است و اميد چنداني براي عملياتي كردن آن نيز وجود ندارد. در نگاهي واقع بينانه و به دور از پيشداوري و بدون آنكه به دنبال مقصر بگرديم، ميتوان گفت مشكل در ذات قدرت مشروع در افغانستان نهفته است. افغانستان حداقل طي چهار دهه با اين مشكل روبهرو بوده و راهحل قابل قبولي نيافته است. نگاه افغانيها به قدرت مشروع تحت تاثير دو واقعيت مهم قرار داشته است: الف) نگاه ايدئولوژيك به قدرت در قالب اسلامي كردن قدرت بر مبناي تفكر اخواني، اسلامي كردن قدرت بر مبناي تفكر ديوبندي، عرفي كردن قدرت، چپ ماركسيستي و ليبرال دموكراسي، ب) نگاه قومي به قدرت: قدرت قومي انحصاري پشتون، قدرت قومي انحصاري تاجيك و غيرپشتون. نگاه ايدئولوژيك به قدرت و نگاه قومي به قدرت هر دو افغانستان را همواره در جنگ قدرت نگاه داشته و صلح و ثبات و مهمتر از آن شكلگيري دولت - ملت در آن جلوگيري كرده است. حاصل اين وضعيت شكست تجربه قدرت در افغانستان است. ميتوان گفت كه افغانها در چهار دهه گذشته تقريبا همه شكلهاي شناخته شده قدرت را تجربه كردهاند و بدون استثنا در همه آنها شكست خوردهاند. نور محمد تره كي تجربه قدرت ماركسيستي قدرت را به آزمايش گذاشت و شكست خورد. اسلامگراهاي اخوانالمسلمين جمعيت اسلامي در انديشه اسلامي كردن ساختار قدرت تن به جنگ داخلي دادند و شكست خوردند. انديشه ديوبندي در قالب طالبان به اسلامي كردن قدرت به سبك خودش برآمد و شكست خورد و با دخالت نظامي آمريكا و استقرار دولت ليبرال - دموكراتيك حامد كرزي كه انتظار ميرفت افغانها از تاريخ آموخته باشند و تجربه نويني را در قدرت به آزمايش بگذارند، باز هم بر همان روال سنتي و تاريخي خود حركت كردند و اكنون اين تجربه در حال شكست جديدي است. در چنين نگاهي ميتوان گفت كه دولت وحدت ملي با دور زدن نتايج انتخابات كه بنيان و اساس قدرت مشروع در نظامهاي دموكراتيك و ليبرال و عرفي است، شكل گرفت و دو تيم مدعي پيروزي در انتخابات به رهبري دو شخصيت دكتر اشرف غني و دكتر عبدا... عبدا... تن به مصالحهاي دادند كه از همان بدو شكلگيري دولت وحدت ملي شكست آن قابل پيش بيني بود. علت را بايد در اين واقعيت يافت كه دولت وحدت ملي اساسا ابتكاري افغاني نبود، بلكه مصلحتانديشي آمريكايي بود تا از بدتر شدن اوضاع جلوگيري كند و شكست نظامي خود را در افغانستان پوششي آبرومندانه دهند وگرنه افغانستان در كشاكش جنگ قدرت بين دو تيم قومي شده تا سطح جنگ داخلي و تجزيه قومي ميتوانست پيش برود. خطري كه هنوز هم برطرف نشده است و نيازمند ابتكار مجدد آمريكاييهاست تا موقتا بر آن سرپوشي گذاشته شود. به احتمال قوي دوباره آمريكاييها دخالت خواهند كرد و اجازه نخواهند داد كه قدرتطلبي قومي و جاهطلبي شخصي رئيسجمهور و رئيس اجرايي، دولت وحدت ملي را به نابودي كامل بكشاند. منتها پرسش اين است كه چگونه ميتوان دولتي را نجات داد كه در بعد تاريخي تجربه شكستخورده افغانها در كنار ساير تجارب شكستخورده آنها از قدرت مشروع است. چند احتمال در اين خصوص را ميتوان مطرح كرد كه عليالقاعده مقامات آمريكايي براي حفظ دولت و حدت ملي با وجود اختلافات بنيادين تيم عبدا... عبدا... و اشرفغني تا دوره پنج سالهاش به آن فكر ميكنند.
* تحليلگر مسائل شبه قاره