حلقه گسسته ناشر و مولف!
خسرو حکیمرابط*
کتاب «نقاب» حاصل بیش از نیم قرن تدریس من در دانشگاهها و نگارش مقالات، مصاحبهها و ... است. در این کتاب، که کتاب قطوری هم است، علاوه بر مباحث مختلقی که در آن مطرح شده بخشی از تاریخ تئاتر را مرور میکنم؛ مسائلی مانند تشکیل کانون نمایشنامهنویسان، استعفایم از خانه تئاتر و... اما در هر حال معتقدم این کتاب بیشتر به درد کارهای آموزشی میخورد و میتوان از بخشهای زیادی از آن برای آموزش نسل جوان استفاده کرد.همچنین نگارش مجموعه نمایشنامههای رادیوییام در کتابی با نام «خجالت بکشید آقای ترحم!» زمان زیادی برد زیرا در ایران نمایشنامه رادیویی به آن صورت منتشر نشده است. البته آثاری مانند«غروب روزهای آخر پاییز» یا «پنچری» از دورنمات منتشر شده که ترجمه است، اما این کتاب در بردارنده تمام نمایشنامههای رادیویی من است که اوایل امسال توسط انتشارات نمایش منتشر شده و با آثار دیگر تفاوت دارد.همچنین فیلمنامههایی دارم که هنوز جایی منتشر نشده اند. اگر ناشری استقبال کند، بسیار علاقهمندم تا آنها را نیز منتشر شوند، اما ناشران معمولا به سختی استقبال میکنند زیرا به فکر کسب درآمد هستند و صد البته چاپ فیلمنامه ممکن است آنها را به درآمد مدنظرشان نرساند.اوضاع فیلمنامه نویسی در سینما و تلویزیون اصلا مناسب نیست. پیش از این برای تلویزیون نمینوشتم، تا اینکه به اصرار خودشان فیلمنامهای برای یک مجموعه 15 قسمتی با نام «وعدهگاه» نوشتم، اما این فیلمنامه سه، چهار سال است در بایگانی تلویزیون خاک میخورد، در حالی که به لحاظ کیفی به گونهای است که میتوانم آن را چاپ کنم و امضایم را پایش بگذارم، چون با فیلمنامههای باسمهای تلویزیون متفاوت است و از نظر بافت و فرهنگ به دنیای نمایشنامهام خیلی پهلو میزند، اما به دلایل نامعلوم در تلویزیون بایگانی شده است. نباید فراموش کنیم که حیات ناشر و مولف به یکدیگر وابسته است و اگر این حلقه از هم پاره شود، به سختی میتوانیم آنها را به یکدیگر وصل کنیم.
* نمایشنامهنویس و استاد دانشگاه