منوچهر محمدی که تجربه همکاری با زنده یاد رسول ملاقلیپور را در کارنامه کاری خود دارد، از او به عنوان فیلمسازی با دغدغههای سیاسی نسل خود یاد کرد که جان بیقراری داشت.منوچهر محمدی از تهیهکنندگان سینمای ایران، یکی از کسانی است که تجربه همکاری با رسول ملاقلی پور را در کارنامه دارد. «میم مثل مادر» محصول همکاری ملاقلی پور و محمدی است که یکی از آثار بی نظیر با محوریت و موضوع «مقام مادر» در تاریخ سینمای ایران است. مهر در سومین برنامه «اوج هنر»، با محمدی در مورد «میم مثل مادر» و ویژگیهای زنده یاد ملاقلیپور گفتوگویی انجام داده است که ادامه میخوانید.
از نظر شما به عنوان یکی از تهیه کنندگان خاص سینمای ایران که تجربه همکاری با کارگردانهای متعددی را داشتهاید؛ کارگردانهایی که به لحاظ سلیقه و حوزه فعالیت گاهی تفاوتهای فکری هم با هم داشتهاند، جایگاه رسول ملاقلیپور در سینمای ایران چگونه است؟
رسول ملاقلیپور یکی از نوابغ سینمای ایران است که کاملا به شکل غریزی و بدون طی کردن کلاسهای آکادمیک و تئوریک در مورد سینما وارد سینما شد. مجموع آثارش را که نگاه میکنیم میبینیم هر جا که موقعیت برایش مناسب بوده و شرایط ایدهآل تولید یک فیلم برایش فراهم شده، مانند «سفر به چزابه» نشان داده است که بینش بصری فوقالعادهای دارد. به خصوص در حوزه دفاع مقدس که به نظرم صحنههایی را که پدید آورده جزو صحنههای ماندگار سینمای دفاع مقدس است. یعنی وقتی آثار رسول را مشاهده میکنیم، گویا با این کارها به فرهنگ دفاعمقدس ما در آن حوزه اضافه کرده است. وی زمینههای دیگری هم تجربه کرد. اساسا مرحوم ملاقلیپور فیلمساز بیقرای بود و این بیقراری در همه کارهای اش به نحو محسوسی وجود داشت. دوست داشت عرصههای گوناگون را تجربه کند و طبعا مثل همه فیلمسازان آن نسل دغدغههای سیاسی خودش را داشت و تلاش کرد در یکی دو مورد از کارهایش این دغدغههای سیاسی و اجتماعی را نشان دهد. نگران فقر و غنای جامعه بود نگران شکاف طبقاتی بود و سعی میکرد این مسائل در آثارش به نوعی بروز و ظهور داشته باشند.
شما تهیه کننده فیلم «میم مثل مادر» رسول ملاقلیپور بودید. کاری که بسیار با استقبال و اقبال در جامعه مواجه شد. درباره ساخت این اثر توضیح میدهید؟
در «میم مثل مادر» توافقمان بر این شد که به یک نوعی به فضای دفاع مقدس وفادار باشیم. شخصیت مادر در آن فیلم شخصیتی است که کمتر در سینمای ما به آن پرداخته شده بود. زنی که بهعنوان پرستار در جبهه حضور دارد و بعد شیمیایی میشود و این مساله بعدها تاثیرش را روی فرزند این زن نشان میدهد. خب ما فیلم «از کرخه تا راین» را با ابراهیم حاتمی کیا ساخته بودیم. بعد از این فیلم اگر نگاه کنید میبینید به نوعی فیلمهایی که به موضوع جنگ شیمیایی میپردازند قهرمان فیلم سرفه میکند و وضعیت تنفسی او دچار مشکل است. ما فکر کردیم در فیلم «میم مثل مادر» اگر بخواهیم به این موضوع بپردازیم به واقع اثر آن اتفاق وحشتناکی که در جنگ افتاد یعنی استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی باید یک مدلی نشان داده شود که محدود به یک فرد نشود. بلکه باید تاثیر این اتفاق در نسلهای بعدی را هم به تصویر بکشیم. البته برای ما جایگاه و موقعیت مادر خیلی مهم بود. فکر میکنم ملاقلیپور هم به زیبایی این کار را به تصویر کشید. اگر ما در سینمای ایران چند کار شاخص درباره جایگاه مادر داشته باشیم فکر میکنم «میم مثل مادر» یکی از آن چند اثر شاخص و فاخر با محوریت جایگاه مادر باشد.
در چه شرایطی ساخت «میم مثل مادر» کلید خورد؟
چندین بار ما قصد داشتیم با هم همکاری کنیم ولی از آنجایی که یک روح بیقرار داشت خیلی زود میخواست یک کاری را بنویسد و بعد هم اجرا کند که با سبک کاری من که معتقد هستم روی فیلمنامه باید تانی داشت خیلی جور در نمیآمد. وقتی که وی به دفتر ما آمد، پیشنهاد یک کاری را داشت من آن طرح را خواندم و خیلی نپسندیدم. احساسم این بود آن کار شرایط و موقعیتش فراهم نیست که ساخته شود. بنابراین ایده اصلی «میم مثل مادر» را با وی در میان گذاشتم و ملاقلی پور خیلی پسندید و معتقد بود از ایده خودش بهتر است. ولی فرایند بازنویسی و نگارش فیلمنامه زمان زیادی برد و این با طبع رسول خیلی جور در نمیآمد ولی چون هربار که فیلمنامه بازنویسی میشد خودش احساس میکرد کار پختهتر میشود به همین خاطر فکر میکنم بازنویسی هفتم که انجام شد، من رضایت دادم که میتوانی بروی جلوی دوربین و کار هم کار ارزشمندی شد. در داخل و خارج از کشور هم مورد استقبال واقع شد. ما در «میم مثل مادر» تصمیم گرفتیم، خلاف وضعیت جاری سینما حرکت کنیم. در آن سالیان هم شرایط مانند الآن که فیلمهای کمدی خیلی مورد توجه مردم است، بود و یادم هست یک نفری به ما گفت این فیلم خیلی فیلم گریهداری خواهد شد. گفتم هیچ اشکالی ندارد و من دوست دارم این اتفاق بیفتد و محصولی که ارائه میدهیم با کارهای دیگر متفاوت باشد. در زمان نمایش تصمیم گرفتیم فیلم را به جشنواره ارائه نکنیم بلکه اکران کنیم و خوب هم شد که این اتفاق افتاد. چون مرحوم ملاقلیپور قبل از درگذشتش شاهد موفقیت فیلم بود. کار به جایی کشیده بود که جلوی در بعضی از سینماها آمبولانس هم گذاشته بودند زیرا حال برخی از مخاطبان بهخاطر تاثر بد میشد. استقبال خوبی از فیلم در تهران و شهرستانها شد. هیچ وقت از خاطرم نمیرود در سینما استقلال که سرگروهمان بود، تعدادی مهمان داشتم که برای دیدن فیلم آنها را به آنجا بردم. ساعت ۱۲:۳۰ شب در اطراف سینما بودم و در تاریکی فردی را دیدم که کاپشن بلند پوشیده و یقهاش را بالا داده و کلاهی به سر گذاشته است، وقتی بیشتر دقت کردم دیدم رسول ملاقلیپور است. به سمتش رفتم و به او گفتم اینجا چه کار میکنی که رسول در جوابم گفت به تماشاگران نگاه میکنم، اینکه این مخاطبان با این حجم و این حس و حال و چشمهای خیس از سالن خارج میشوند با ارزش است و هیچ چیزی لذتبخشتر از این لحظه برایم نیست. خوشحالم که آخرین ساخته این کارگردان تا این اندازه تاثیرگذار بوده و هنوز که هنوز است مخاطب با دیدن آن فیلم تاثیر میگیرد.
از تجربه همکاری با مرحوم ملاقلیپور بگویید.
ببینید دو فیلم قبلتر از «میم مثل مادر» متاسفانه فیلمهایی نبود که در شان مرحوم ملاقلیپور باشد و خیلی هم استقبالی از آن دو به عمل نیامد نه از سوی مخاطبان و نه از طرف کسانیکه دیدگاهی راجع به سینما دارند و اهل نقد هستند. «کمکم کن» نه از طرف مخاطبان و نه از طرف کسانی که اهل نقد هستند مورد استقبال قرار نگرفت. من به شدت نگران بودم. چون سینما جای بیرحمی است و اگر کسی از خودش مراقبت نکند خاصیتی دارد که خیلی زود آن فرد را بیرون میکند. من به عنوان یک تهیه کننده وظیفه داشتم مراقبت کنم. سوژه «میم مثل مادر» هم به خوبی توانست فضای یک فیلم ملودارم را داشته باشد و با تماشاچی ارتباط بر قرار کند. وقتی «میم مثل مادر» اکران شد و استقبال قابل توجه به عمل آمد، میشد رضایت را در چشمان ملاقلیپور دید. بعد هم قرار شد که «عصر روز دهم» را کار کنیم که متاسفانه عمر وی کفاف نداد. کربلا و نجف را هم باهم رفتیم و سناریو را شروع کردیم اما متاسفانه با اتفاقی که افتاد موفق به ادامه کار نشدیم.
در مورد مقدمات «عصر روز دهم» و صحبتهایی که با ملاقلیپور داشتید، توضیح میدهید؟
ما شبها در کربلا، نجف و بینالحرمین تا دیروقت مینشستیم و درمورد فیلمنامه «عصر روز دهم» صحبت میکردیم. صحنههایی که رسول در آنجا بنا بر تخیلش در فیلم میدید و برایم توضیح میداد، بسیار بینظیر به نظر میرسید. چرا که قرار بود پایانبندی فیلم در روز عاشورا در کربلا اتفاق بیفتد. تصویرهایی که این کارگردان برایم بیان میکرد مرا به این ایمان رسانده بود که اگر ساخته شود قطعا این پلانها یکی از شاهکارهای تاریخ سینمای ایران خواهد شد آن هم پلانهایی در نمایش روز عاشورا در کربلا. اما متاسفانه چند روز مانده به سفر دوم ما که قرار بود به عراق برویم آن حادثه تلخ اتفاق افتاد.
در مورد ویژگیهای شخصی ملاقلیپور هم صحبت میکنید؟ خیلیها مرحوم ملاقلیپور را کارگردان «خاص» سینمای ایران میدانند.
به نظر من سینمای ایران دو ضایعه دردناک دیده که یکی از دست دادن مرحوم ملاقلیپور و دیگری مرحوم سیف ا... داد است که اگر امروز بودند چندین اثر شاخص دیگر هم از این بزرگان داشتیم که به کارنامه سینما میافزود. رسول بچه جنوب شهر بود. از یک خانواده نسبتا متوسط که با درد مردم کوچه و بازار آشنا بود. وقتی جوان بود و انقلاب شده بود هم همان صافی و زلالی را با خود آورده بود ولی احساس میکرد رفتار اطرافش توام با سیاست و دیپلماسی است و این برایش قابل حل نبود که اهل دیپلماسی باشد. حرفهای دلش را میزد. اگر از چیزی دلخور بود ملاحظه نمیکرد البته این برای کسانی بود که رسول را از نزدیک میشناختند و میدانستند چیزی در دلش نیست. واقعا طوری بود که بعد از یک ربع میتوانستید با او کاملا راحت باشید. چیزی که آزارش میداد اتفاقی بود که در جامعه شروع شده بود، مسائلی مثل فاصله طبقاتی، فقر و ریا که در جامعه وجود داشت. کسانی که سعی میکردند از جنگ و انقلاب کاسبی کنند اخیلی آزارش میداد و من شاهد بودم در زندگی شخصیاش کارهایی میکرد که حیرتآور بود. با اینکه اوضاع مالی خوبی هم نداشت اما من شاهد بودم به آدمهای مختلف کمکهایی میکرد؛ از دانشجویی که از شهر دور به او مراجعه کرده بود تا بقیه.
با توجه به اینکه در اواخر عمر ملاقلیپور با وی ارتباط بیشتری داشتید، فکر میکنید اگر در قید حیات بود در فیلمسازی مسیر ساخت فیلمهای اجتماعی را پیش میگرفت یا در حوزه دفاع مقدس فعالیتش را ادامه میداد؟
رسول بعد از فیلم «میم، مثل مادر» به یک جور آرامشی رسیده بود که توجهات معنوی قوی نیز پیدا کرده بود. به نظرم این بسیار ارزشمند است. به همین جهت فکر میکنم اگر در قید حیات بود حتما در حوزه فیلمسازی دفاع مقدس و آثار دینی میتوانست کارهای بسیار فاخر و ارزشمندی تولید کند. در همان کربلا جنس ارتباطی که با آن فضا پیدا کرده بود برای خود من تازگی داشت آن رسول پُر شر و شور و شلوغ به یک آرامشی رسیده بود.