چشمانداز گامهای عمانیِ قطر
وقتی مسقط از سطح تلاشهای دیپلماتیک خود برای ایفای نقش میانجی ایران و غرب کاسته است،
گسترش روابط دوحه و تهران به چه معناست؟
اگر دو کشور به هر دلیل بنای تعامل مستقیم با یکدیگر را نداشته باشند و درعین حال، دچار اختلافاتی شوند که برای رفع آنها نیاز مذاکره وجود داشته باشد، معمولاً کشور ثالثی که مورد وثوق دو طرف قرار دارد، به میان میآید تا هم در رفع اختلافات مؤثر باشد و هم بتواند در این بین دستاوردی برای خود، ولو در حد کسب اعتبار بینالمللی، به ارمغان آورد. بر این اساس، قطع روابط دیپلماتیک ایران و آمریکا در چهار دهه گذشته، در کنار تنشهای پرتعدادی که میان دو کشور در این مدت به وجود آمده، سبب شده است که تاکنون کشورهای زیادی بخواهند بخت خود را برای ایفای نقش میانجی، حتی اگر این میانجیگری در سطح انتقال پیام محدود باشد، بیازمایند.
گرچه پس از قطع روابط دیپلماتیک ایران و آمریکا، سوئیس به عنوان حافظ منافع آمریکا در تهران و پاکستان به عنوان حافظ منافع ایران در واشنگتن برگزیده شدند، اما این دو کشور نتوانستند یا نخواستند در اختلافات جدی، نقش مؤثری ایفا کنند. در میان دولتهایی که بلیت بختآزمایی میانجیگری میان تهران و واشنگتن را خریدند، سرانجام قرعه فال به نام عمان، کشوری کوچک در حاشیه جنوبی خلیج فارس افتاد که با همین بلیت اکنون اعتباری بینالمللی در حوزه رایزنیهای دیپلماتیک به دست آورده است. مذاکرات محرمانه ایران و آمریکا در عمان در اواخر دولت دوم محمود احمدینژاد که مقدمه مذاکرات برجام در دولت نخست حسن روحانی شد، یک نمونه از نقشآفرینی مؤثر و موفق مسقط در کاهش تنشهای بینالمللی به شمار میرود. البته نقشآفرینی دیپلماتیک عمان تنها به روابط ایران و آمریکا خلاصه نمیشود و جایگاه این کشور در مدیریت تنشهای گاه و بیگاهی که میان ایران و کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس رخ میدهد، نیز قابل توجه است.
با این همه، به نظر میرسد پس از درگذشت سلطان قابوس، که به مدت نیمقرن پادشاه عمان بود و جانشینی هیثم بن طارق از زمستان سال 1398، عمان در مقایسه با گذشته نقش کمتری در تسهیلگری مناسبات دیپلماتیک ایران و آمریکا برعهده گرفته؛ اتفاقی که از چشم دیگر داوطلبان میانجیگری میان ایران و آمریکا، از جمله دیگر کشور کوچک حاشیه جنوبی خلیجفارس، یعنی قطر، دورنمانده است.
تمیم بن حمد بن خلیفه آل ثانی، امیر قطر، در دیداری که 22 اردیبهشت امسال با ابراهیم رئیسی در تهران داشت با گفتن اینکه «تاریخ روابط ایران و قطر را باید به قبل و بعد سفر شما به دوحه تقسیم کرد» پیامی روشن به جمهوری اسلامی برای برقراری روابطی راهبردی داد. البته این ابراز علاقه یکطرفه نیست، بلکه تهران افزون بر اینکه پس از محاصره قطر از سوی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، تعمیق روابط تهران و دوحه را در دستور کار قرار داد، تمایل دارد پاییز امسال که جام جهانی فوتبال در قطر برگزار میشود، از مزایای اقتصادی این رویداد بهرهمند شود. در تازهترین اقدام که حاکی از اراده تهران برای گسترش روابط با دوحه است، هیأت وزیران یک روز پیش از سفر امیر قطر به تهران (21 اردیبهشت)، با پیشنهاد وزارت امور خارجه مبنی بر لغو روادید برای دارندگان گذرنامههای دیپلماتیک و خاص بین دولت جمهوری اسلامی ایران و دولت قطر موافقت نمود.
بر اساس آنچه بیان شد، تردیدی وجود ندارد که روابط تهران و دوحه در حال گسترش است؛ اما همزمانی سفر امیر قطر با افزایش تنش ایران و غرب بر سر پرونده هستهای و انتشار گمانهزنیهایی مبنی بر اینکه شیخ تمیم در سفر خود به تهران، حامل پیامی از سوی رئیسجمهوری آمریکا و پیشنهادهایی از جانب خود برای احیای برجام بوده است، این پرسش را به وجود آورده است که آیا دوحه، افزون بر روابط دوجانبه، میخواهد به عنوان میانجی نیز اعتماد تهران را به خود جلب کند؟و بر فرض مثبت بودن پاسخ این سؤال، آیا جایگزین عمان خواهد شد یا یک کانال دیپلماتیک موازی ایجاد میشود؟
پرسش دیگر این است که اساساً ایفای چنین نقشی برای قطر امکانپذیر است؟ به عبارت دیگر، آیا طرفهای دیگر مانند آمریکا، عربستان و امارات متحده عربی حاضرند چنین اعتباری برای قطر قائل شوند و این کشور را همانند عمان به عنوان میانجی رابطه با ایران بپذیرند؟ این پرسشها را با مهدی مطهرنیا و حسن بهشتیپور، دو کارشناس روابط بینالملل در میان گذاشتیم؛ پاسخ آنان را ادامه میخوانید: