قسمت دوم
آرمان امروز: اواخر شهريور ماه تاکنون کشور شاهد اعتراضات و ناآراميهاي گستردهاي است که در طول حيات جمهوري اسلامي، اولين جلسه بررسي اين واقعه توسط انجمن علوم سياسي ايران با حضور 7 استاد و صاحب نظر علوم سياسي از دانشگاههاي مختلف کشور برگزار شد و هر يک از اين صاحب نظران به بررسي ابعادي از اين اعتراضات پرداختند. اولين نشست از سلسله نشستهاي انجمن در بررسي اعتراضات اخير در 28 مهر در دفتر انجمن علوم سياسي ايران برگزار شد.
دکتر محمد جواد غلامرضاکاشي
دکتر کاشي ديگر سخنران اين نشست علميتحليل وضعيت فعلي را دشوار ارزيابي کرد. به نظر وي، دو مساله همزمان در صحنه ديده ميشوند که جمع کردن آنها در يک قاب تحليلي دشوار مينمايد. مساله اول، نفس اين جنبش است. اين جنبش يک اتفاق مهم در ايران پس از انقلاب است. نخستين جنبشي است که به کلي از حصار ايدئولوژيهاي بيرون آمده است. اساساً سنخ ايدئولوژيک ندارد. با شعار زن زندگي آزادي، به يک حفره در همه فهمهاي سياسي يک صد سال اخير اشاره ميکند. جنبش اخير ناظر به زندگي است، جنبش از پندارهاي آرماني روايتهاي پيشين فاصله گرفته است. پيش فرض همه جنبشهاي سياسي در ايران يک جامعه متعهد و همبسته به سوي آرمانهاي بلند عادلانه، آزاد و مستقل و معنوي بوده است. همين آرمان باوريها بوده است که مردم را به مثابه تنهاي همبسته و تسليم طلبکرده و همه را دست و ذهن بسته تسليم حزب، دولت و سازمان رهبري کننده جامعه کرده است. قرباني اول و آخر اين روايتها اصل زندگي با همه کثرتها و تنوعات و زيباييهاي آن بوده است. اما اين جنبش براي نخستين بار از بار سنگين فهم متعهد از جامعه عبور کرده و به اصل زندگي روي آورده است.
از نظر دکتر کاشي مساله دوميکه بايد محل توجه باشد، بار سنگين سياسي است که اهل سياست بر دوش اين جنبش نهادهاند و آن فهم انقلابي از اين جنبش است. اين جنبش به مثابه يک چرخش اساسي در فهم ما به انقلاب است، اما انقلاب نيست اگر خيال کنيم که ميتواند نظم مستقر را واژگون کند. جنس و سرشت اين جنبش در اساس با انقلاب به معناي سياسياش سازگار نيست. مسالهاي که در کنار خصوصيات اين جنبش نبايد از نظر دور داشته شود، ساختار و قدرت و توان نظام جمهوري اسلامياست. نظاميکه در ايران استقرار دارد، به هيچ روي با نظام پهلوي قابل قياس نيست. يک نظام قدرتمند است حتي اگر بر اقليتي از مردم تکيه کرده باشد. اين نظام ميتواند از موجوديت و بقاء خود دفاع کند. تکيه بر دين، بهرهمندي از ريشههاي تاريخي، تجربههاي تاريخي چهار دهه گذشته نظام مستقر را نيرومند کرده است. هر چه مساله اول رو به آينده دارد، مساله دوم حاکي از استواري و تداوم وضعيت موجود است. جمع آوردن اين دو نقطه در يک قاب تحليلي حقيقتاً دشوار است.
آنچه شرايط امروز ايران را پيچيده کرده است، همزماني اين دو نقطه است. يک سوي ميدان جنبشي در جريان است که از بسياري از مفروضات نسلهاي پيشين خود عبور کرده و چشماندازي از يک فرداي دگر توليد ميکند و سوي ديگر نظامياستقرار دارد که فرض نبودنش را نميتوان به سادگي پذيرفت. در چنين شرايطي است که وضعيت موجود نگران کننده است اگر شاهد افزايش تنش ميان اين دو نقطه باشيم و اميد بخش است اگر نظام مستقر تن به يک سازوکار سياسي براي عبور از اين شرايط خطرناک بدهد.
دکتر سيمين حاجي پور
دکتر سيمين حاجيپور با انتخاب عنوان «طرحي نو بايد درانداخت»، سخنراني خود را با استناد به آمار رسميترکيب سني بازداشتشدگان آغاز کرد و بر اساس اين آمارها نتيجه گرفت که سن حاضران در اعتراضات بشدت پايين آمده و به سن نوجواني و زير 20 سال رسيده است و از طرف ديگر پتانسيل اعتراض در زنان بشدت افزايش يافته و به پتانسيل اعتراض در مردان نزديک شده است. وي اين اعتراضات اجتماعي و خياباني را از نوع اعتراضات «تينيجري، پستمدرن و اومانيستي» ارزيابي کرد که حاصل همدلي و همراهي ميان نوجوانان و جوانان است. از منظر وي، اين اعتراضات با وجودي که با فوت خانم اميني شروع شد و با وجود شعار «زن، زندگي، آزادي» و با وجود مطالبه اوليه زنانه و افزايش پتانسيل اعتراض زنان، اما از نوع اعتراضات فمينيستي غرب نيست. در کنار اين موارد، اين اعتراضات را بايد از نوع اعتراضات بدون رهبر نيز دانست که اين هم از ويژگيهاي تينيجري و پستمدرنيستي اين اعتراضات است.
اما ريشه اين اعتراضات، متفاوت از ناآراميهاي سال 1396 و 1398 است که پايه و مبناي اقتصادي داشتند. ريشه اين اعتراضات را بايد در تجمعاتي مانند «آببازي نوجوانان در پارک آب و آتش» در سال 1390 و «ميتينگ کوروش» در سال 1395 و توانايي اين نسل در سازماندهي تجمعات و تغييرات نسلي همراهي و همدلي آنها با هم ديد. در آن زمان آنها توانستند ساعاتي خيابانها و نيروي انتظاميرا به چالش بکشند. با وجود اين اتفاقات، همچنان ما و حاکميت به فکر فرونرفتيم و تلاشي براي شناخت صحيح و مناسب از اين قشر جامعه و توانمندي آنها در سازماندهي تجمعات و زيست متفاوت آنها نداشتيم.
دکتر حاجيپور در ادامه بينهادي اين اعتراضات را به علت جواني و بيتجربگي آنها عنوان کرد و اشاره کرد؛ اين نسل برخلاف نسلهاي قبلي در پشتيباني از يکديگر و همراهي و همدلي نسبت به نسل پيشين احساس مسئوليت بيشتري دارند و رفتارهاي آنها در حمايت از يکديگر نيز معلول همين علت است. در نسل حاضر با «قهرمانان ديجيتالي» مواجه هستيم که هيچ نسبتي با نسل پيش از خود ندارند. اين نسل مبتکر و نوآور است. نوع آهنگ مورد پسند اين نسل و استفاده وي از هنر و مصاديق جديد در بيان رفتار خود گوياي نوآوري نوجوانانه آن است که هنوز بخوبي درک نشده است. اين نسل از طبقه عبور کرده است؛ کما اينکه طبقه فرودست و متوسط و فرادست در کنار هم مطالبات يکساني را مطرح ميکنند. آنها از خانواده هستهاي و احساس مسئوليت هستهاي نيز عبور کردهاند. ديگر فقط نسبت به اعضاي خانواده خود احساس مسئوليت نميکنند. اين احساس مسئوليت و حس همدلي با فوت خانم مهسا اميني که او را «يکي از خود» ميدانستند برانگيخته ميشود و با همزادپنداري به گفته ژيژک و بديو به سياست خياباني Street Politics and Policy روي ميآورند. آنها از ديده نشدن، به حاشيه رانده شدن، تحت سلطه نسل پيش از خود بودن، و .... سياستهاي نسل گذشته خسته شدهاند و در برابر سياست گفتوگويي هابرماس Discursive Politics and Policy قد علم کردهاند.
اما از آنجا که تنها شناخت حاکميت از اين نسل اين بود که آنها اغلب اوقات خود را در شبکههاي مجازي ميگذرانند و براي انتقال پيامها و دادههاي خود از فضاي مجازي استفاده ميکنند، بنابراين، راهکار را در فيلترينگ شبکههاي مجازي ديدند؛ غافل از اينکه اين نسل قهرمانان دنياي مجازي هستند و با اعمال فيلترينگ و محدوديت متوقفشدني نيستند. بايد توجه داشت که اين نسل از زمين تا آسمان با نسلهاي گذشته از لحاظ آگاهي متفاوت است. از اين رو، نبايد با تقليلگرايي با آنها برخورد کرد.
وي نتيجهگيري کرد که به نظر ميرسد راهکار گفتوگو با اين نسل زياد پاسخ نميدهد؛ چرا که اين نسل نسبت به آينده خود نااميد است و در شرايط کنوني آيندهاي براي خود متصور نيست. برخورد قهرآميز هم در مورد او پاسخ نميدهد، زيرا احساس ميکند چيزي براي از دست دادن ندارد. اين نسل به صورت عملگرايانهاي خواهان يک «زندگي کرامتمحور» است و تنها راه، به رسميت شناختن نسل جوان و درک او بدون سوءظن است. او ميخواهد زندگي کند، پس با تغيير برخي سياستگذاريها و درانداختن طرحي نو به او «فرصت زيست کرامتمحور» و «حق حيات فضيلتمدار» بدهيم. وي در انتها، اعطاي قدرت و فرصت نقشآفريني به جوانان اعم از دختر و پسر در آبادي ميهن، همانطور که در شعار اين نسل آشکار است، و گردش نخبگي را راهکار برونرفت از اين وضعيت دانست.
دکتر الهه کولايي
دکتر کولايي، انزواي علوم انساني و نبود مجال بررسي صحيح تجربة انقلابهاي ديگر در سالهاي گذشته و دستيابي به يک الگوي صحيح حکمراني را مطرح کرد. وي ضرورت بررسي جنبشهايي را که در خاورميانه و در خيابانها شکل گرفت و ادامه يافت مورد توجه قرار داد. خانم دکتر کولايي با اشاره به الگوي طالبان حمله و نتيجه ناموفق آمريکا در اين کشور به اهميت و قدرت نيروهاي داراي پايگاه اجتماعي و از جمله نيروهاي مذهبي توجه کرد. بايد به تاريخ شوروي توجه جدي داشته باشيم. قدرتي مانند اتحاد شوروي به دليل انکار واقعيتهاي داخلي و خارجي، با آن ميزان از منابع مادي و نظاميبه فروپاشي رسيد. اين ساختار متصلب که نميخواست خود را تغيير دهد، دچار سقوط شد. در مقابل، تجربه چين از رشد 12 درصدي اقتصادي روي ديگر اين داستان است. در کنار سرکوب اعتراضهاي ميدان تيانآنمن، نظام سياسي اين کشور به فروپاشي منجر نشد، ولي رشد و توسعه اقتصادي را براي مردم کشور تامين و با فقر و فساد مبارزه کرد. ما ميدانيم “چه نميخواهيم”، اما به اينکه “چه ميتوانيم بخواهيم، توجه نميکنيم”. تغييرهاي نسلي، آثار جهاني شدن و ارتباط نسل جديد با جهان خارج از عوامل مهم شکل گيري وضعيت کنوني است. وي با تاکيد بر “نقش عوامل داخلي”، “نقش عامل بيروني” را مهم ارزيابي کردند و نيز توجه به نقش عوامل خارجي را در تغيير نگرش و خواسته-هاي مردم مهم دانست. همچنين به ناکارآمدي صداي و سيما، بي اعتمادي مردم و نفوذ گسترده تلويزيونهاي ايراني خارج از کشور اشاره کرد و در جمع بندي بر اهميت آزادي، گفتوگو و توجه به تنوع ديدگاهها تاکيد کرد.
دکتر رضا نجف زاده
دکتر رضا نجف زاده سخنران آخر اين نشست بود که ابتدا به چندلايه بودن ساختار اقتصاد سياسيِ حاکم و ساختار ريزوميجنبشهاي جديد اجتماعي ايران امروز اشاره کرد. «ما در مرحلة نويني از بحرانِ مدرنيتة زيست شناختيِ ايران قرار داريم.» انفصال فزايندة سازمان قدرت از سوبژکتيويتة نوظهور ايراني و افزايش شکاف بين قدرت و جامعه يکي از گِرههاي وضعيت فروبستة کنوني است. «تنهاييِ قدرت» در يک سو و «تنهاييِ جمعيتِ معترضان» در سوي ديگر، ميتواند به توازنِ يأس بينجامد، و اين يعني سياستِ به رسميت نشناختن.
در مرحلة نوين بحرانِ مدرنيتة زيست شناختيِ ايران، با خطرِ زوالِ بنيانهاي دولتِ جديد همچون ايدة وطن و ميهن و خود دولت مواجه هستيم. به عبارتي، خودِ «قراردادِ اجتماعي» در خطر است. فراتر از اين، «ايدة ايران» در مخاطره است. از ديد معترضان، دولتهاي اين دو دهه دچار بحرانِ اخلاقي و بحرانِ اعتبار بوده اند. قاطبة تصويرهايي که فيگورهاي دولت به نمايش گذاشته اند، از ديد اين سوژههاي نوظهور اخلاقاً فاقد اعتبار بوده است. به عبارتي، از ديد نيروهاي اجتماعي جديد، قدرت علاوه بر اينکه در بازنماييِ اخلاقيِ چهرة خود صادق نبوده، در زيستيترين سطحها نيز نتوانسته است جمعيت را راضي نگه دارد. اين بحرانِ رضايت مندي، لاجرم به شورش بدنهاي ناآرام در جامعهاي سوداگر ميانجامد. اين بدنهاي ناآرام در لايههاي حاشيه نشينان، زنان، دانشجويان، جوانان، دانش آموزان، کارگران و کارمندان به ايدة يک زندگي معمولي دلخوش اند. شرطِ اصليِ يک زندگيِ معمولي در شهرِ هوشمند و جمعيتِ بي قرار آن، به رسميت شناختن است. شنيدن و شنيده شدن بايد جاي سياستِ تک آوايي را بگيرد.
امروز با يک دوگانه مواجهيم: در يک سو خطر جنگ داخلي، و در سوي ديگر تعديل و اصلاح ساختارهاي حکمراني براي باز کردنِ فضاي دو طرفه بين قدرت و جامعه. قدرت در نمادسازي دچار کژکارکردي شده است، و اين کژکارکردي نمادين با کژکارکرديهاي ريشهاي تري در سطح زيست مادي تلازم دارد. باز کردنِ راههاي تعامل، به دور از پروپاگاندا و پُرگوييهاي رسانهاي، مستلزمِ فروتني قدرت در برابر جامعه است. توازنِ يأس ممکن است راه خشونت را هموارتر سازد. مشخصاً ميبايست همچنان به کشف راههاي مذاکره با اصحاب نهادهاي قدرت پرداخت. ما هنوز و همچنان به «نيروهاي واسط» نيازمنديم. اهميت دارد گروههايي که از نظر نهادهاي قدرت مُوجّه هستند و از مرجعيت اجتماعي، علميو فرهنگي برخوردارند، همچون اساتيد دانشگاهها، براي گفتوگو با مقاماتِ موثر پيش قدم شوند.
براي تامين مصالح ملي، گفتوگوي رو در رو با برخي مسئولين و نهادها پيشنهاد داد: 1. شخصِ رئيس جمهور؛ 2. وزير امور خارجه و مشاوران ايشان؛ 3. عُقلاي مجمع تشخيص، شوراي عالي انقلاب فرهنگي، شوراي فرهنگ عمومي، و برخي نمايندگان مجلس. 4. ارتباط با بدنة پژوهشي موسسهها و نهادهاي فرهنگيِ نوظهور، مثل برخي از انديشکدههاي نيروهاي مسلح. جامعه براي تامين مصالح ملي راهي جز گفتوگو ندارد.
تهيه و تدوين گزارش:
روابط عموميانجمن علوم سياسي ايران