پیوند عمیق میان طبیعت و ادبیات کهن
برگمان جملهای دارد که من بسیار به آن معتقدم؛ او میگوید: «من عین یک نجارم که سعی میکنم میز و صندلیهای خوبی برای مردم بسازم» من عمیقا به این حرف اعتقاد دارم. جدا از مرحوم شکیبایی تعداد دیگری از بازیگران در سریال روزی روزگاری بودند که معتقدم بازیهای بسیار باکیفیتی ارائه کردند و در این حجم توجه شاید آنچنان که باید بازی آنها دیده نشد. بازیگرانی که متاسفانه دیگر در بین ما نیستند. مثل مرحومان انوشیروان ارجمند، بهروز مسروری، فاضل فاضلی پارسا، حسین پناهی، جمشید اسماعیل خانی و ابراهیم حامدی. اگر کسی این مجموعه را به اسم من میشناسد باید بگویم سهم این دوستان هم درست به اندازه من است. این سریال حاصل یک عشق جمعی بود. کسانی که عاشقانه و بدون توجه به مسائل مالی در کنار هم جمع شده بودند و تنها به کیفیت کار فکر میکردند. حتی همولایتیهای من که با جان و دل آمدند و به عنوان هنرور در کار حضور داشتند. حضوری که به کار عمق و جلای خوبی بخشید. نگاهم در این مجموعه و شکل روایت و دیالوگنویسیاش بیشتر روی ادبیات کهن خودمان بود. قبل از اینکه داستان این سریال نوشته شود نزدیک به پانزده سال با شخصیتها و آدمهایش در ذهنم زندگی کردم. این مجموعه از ادبیات و فرهنگی روستایی سرچشمه گرفت. خودم روستازادهام و تا حدود شانزده سالگی در همان محیط زندگی کردم. کشاورزی و کارهای مربوط به زندگی در صحرا که در سریال مشاهده کردید از تجربیات مستقیم خودم سرچشمه میگیرد. در بسیاری از سکانسها سعی کردم با زبان تصویر اصطلاحات فرهنگ فولکلور خودمان را بازسازی کنم. این مجموعه در طی سالها و به آرامی نوشته شد. به خصوص آن بیابانها که در سریال مشاهده کردید از کودکی بهشت من بود. روزهای بسیاری تنهایی به بیابان میرفتم و در همان مناطقی که بعدها لوکیشن سریال شد بسیاری از صحنهها را نوشتم. یک سال نتوانستم در ایام نوروز آنجا باشم و طبیعتا اردیبهشت ماه به بیابان رفتم. در آن سفر سکانس نخستین و شروع سریال نوشته شد. در بیابان بودم که در هنگام غروب چوپانی گوسفندانش را از بیابان عبور میداد، همه چیز در یک لحظه در برابر چشمانم شکل گرفت. اسبان و سوارانی را دیدم که در هنگام غروب در بیابانند و گلهای که در هنگام غروب در حال بازگشت به خانه است. نخستین سکانس سریال آنجا خلق شد.مملکت ما بزرگترین سرمایه ادبی و تاریخی را در اختیار دارد. اگر میخواهیم از ادبیات کهن استفاده کنیم باید به زبان و ادبیات آنها نزدیک شویم. استفاده از حکایات سعدی و مولانا یا غزلیات حافظ باید به صورت یک رشته مطالعه پیوسته باشد. نمیتوان با طمعورزی به سراغ یک چیز حاضر و آماده رفت و همان را منبع اقتباس قرار داد. باید از ادبیات کهن کمک گرفت و اگر میخواهیم در این زمینه موفق باشیم باید پیوند عمیقی میان ما، طبیعت و ادبیات کهن برقرار شود.
* کارگردان و فیلمنامهنویس