کلید درک اینکه چه چیزی در زندگی مان در حال روی دادن است، تشخیص احساسمان است.
بیشتر روزها تمایلی برای رفتن به سرکارتان ندارید: بیشتر روزها و هفتههای ما در محل کارمان سپری میشود، اینکه بیشتر صبحها اشتیاقی برای بیدار شدن و رفتن به محل کارتان ندارید یا از پایان یافتن تعطیلات آخر هفته غمگین میشوید، یعنی مشکلی وجود دارد. کمیوقت بگذارید و ببینید چه چیزی در روزها و کارتان وجود دارد که شما را بی میل کرده و برای تغییر این وضعیت برنامه ای در نظر بگیرید.
در گذشته سیر میکنید یا رویای آینده را در سر دارید: سیر کردن در اوقات خوش چه در گذشته و چه در آینده، میتواند نشان دهنده این باشد که سعی دارید از زمان حال فرار کنید. رویاپردازی برای زندگی بهتر در آینده و تخیل آن غیرعادی نیست اما اگر برای فراموش کردن حال و فرار از مشکلات کنونی باشد علامت خوبی نیست.
دوروبریهای تان مدام به شما میگویند که آرام باشید: اگر دوستان و آشنایان تان مرتبا از شما میخواهند که آرام باشید، علامت این است که باید بررسی کنید پشت این پیام چیست. تو نیاز به استراحت داری، در دنیای امروز، عبارت عامیانه ای برای ولش کن و اینقدر گلایه نکن است. بنابراین وقتی مکررا این را میشنوید، یعنی داریم به چیزی حساسیت بیش از حد نشان میدهیم و خودمان را درگیرش کرده ایم که باید رهایش کنیم.
به موفقیتهای دیگران حسادت میکنید: حسادت، علامت نارضایتی از زندگی خودمان است و ربطی به اعمال و رفتار دیگران ندارد. وقتی احساس کنید در زندگی تان پیشرفتی ندارید و کاری نمیتوانید بکنید، به سختی میتوانید از موفقیت دیگران احساس شادی کنید. یعنی زمان آن است که از خودتان بپرسید این حسادت چه میخواهد به ما بگوید.
با احساس خستگی از خواب بیدار میشوید: بیدار شدن با احساس خستگی نشان دهنده ناخشنودی است و لزوما به کار و حرفه مربوط نمیشود بلکه به طور کلی به زندگی بر میگردد. اگر نگران و مضطرب و غمگین باشیم به سختی میتوانیم به آرامش برسیم و استراحت کنیم. وقتی پیوسته احساس خستگی و بی انرژی بودن داریم، میتواند بیانگر جدال و کشمکش در زندگی باشد. همچنین یعنی حاضریم شکست را بپذیریم. به جای تسلیم شدن، ببینید چه کار میتوانید بکنید تا به روال عادی زندگی تان برگردید. هدف از زندگی شاد بودن است و کسی که شاد است خسته نیست.
دستپاچه و بی تحمل هستید: احساس اینکه حتما باید کاری انجام بدهید یا جایی بروید، علامت روشنی از این است که خلاقیت تان سرکوب نشده است، و چیزی نباید تغییر کند. عدم توانایی برای راضی بودن و رکود میتواند نشان دهنده این باشد که شما باید کار دیگری بکنید و توانایی تان در چیزی دیگر است.
شایعهپراکنی میکنید: شایعه سازی، راهی برای انحراف از کاری است که ما باید در زندگی مان برای کس دیگری انجام دهیم. وقتی خودتان را در حال خبرچینی یا شایعه پراکنی دیدید، مهم است که از خودتان بپرسید از چه چیزی در زندگی اجتناب میکنید و سپس درک کنید که روبهرو شدن با آن بهترین کاری است که میتوانید انجام دهید.
انگار همه سعی دارند آزارتان دهند: زندگی کردن با این شعار که خودت را برای چیزهای کوچک و بی اهمیت ناراحت نکن، میتواند بیانگر غم و اندوه زیاد و منفی گرایی باشد. ایراد گرفتن و بهانه جویی و مدام مشغول پیدا کردن عیب و ایرادها بودن در رفتارهای دیگران نشان میدهد که مشکل پنهانی وجود دارد. این حالت یعنی در زندگی کنونی تان راضی و شاد نیستید.
مدام نفوس بد میزنید: انتظار روی دادن حادثه بد را کشیدن در نهایت هم باعث روی دادن چیز بدی خواهد شد. دست از نگرانی بردارید. شروع کنید به تمرکز روی کاری که الان دارید انجامش میدهید.
همیشه فکر میکنید«بیشتر از اینها هم میتواند باشد»: تصور اینکه باید جلوتر بروید یا چیزهای بیشتر و بزرگ تری هم وجود دارند، یعنی فرصتهای جدیدی در شرف وقوعند. نسبت به چیزهایی که شور و هیجان و خلاقیت تان را برانگیخته میکنند، دید باز داشته باشید و دنبالشان کنید. هدف و مقصد، چیزی خواهد بود که به آن نیاز دارید. تصمیم گرفتن برای ایجاد تغییرات میتواند فوری باشد اما خود تغییر همیشه هم سریع رخ نمیدهد. اجازه ندهید این فاصله، متوقف تان نماید و جلوی حرکت تان به جلو را بگیرد. حتی کوچک ترین قدمها میتوانند در کاستن از احساسات منفی و حفظ انگیزه برای تغییر مفید باشند.مهم این است که همین حالا کاری بکنید، زیرا تنها گزینههای شما، پذیرفتن تغییر یا پذیرفتن همین وضعیتی است که دارید.به هر صورت، باید به احساس مان توجه کنیم و بیشتر کاری را انجام دهیم و جوری حرکت کنیم که به ما احساس خوب و خوشایند بدهد.