تغییرات زیادی در اتحادیه اروپا و مناصب اصلی اروپا در حال وقوع است. دلیل و ریشه این تغییرات چیست و از کجا ناشی میشود؟
شرایط جاری اتحادیه بسیار پیچیده است. در انتخابات پارلمان اروپا که خردادماه سال جاری برگزار شد، برای اولین بار دو حزب جریان اصلی یعنی چپ میانه و راست میانه مجموعا از رسیدن به 50درصد آرا بازماندند؛ اتفاقی که طی سالیان گذشته کم سابقه بود. در انتخاباتهای ملی کشورهای اروپایی نیز شاهد همین روند هستیم که احزاب سنتی و میانه روجناح چپ و راست با افت محبوبیت مواجه میشوند. درست است که این بار نیز میانه روها موفق به کسب اکثریت آرا در انتخابات پارلمان اروپا شدهاند اما این پیروزی نسبی نیاز به تحلیل و تفسیر دارد تا نتیجه واقعی انتخابات مشخص شود. بهعنوان نمونه ممکن است از یک انتخابات واحد با نتایجی مشخص، رسانهای عنوان شکست را به گروهی نسبت دهد و رسانهای دیگر همان گروه را پیروز خطاب کند. در نتیجه برای درک بهتر شرایط باید نتایج به دست آمده با نتایج دور پیشین انتخابات مقایسه شود. اگر ما بدون توجه به نتایج دور پیشین انتخابات به انتخابات پارلمان اروپا بنگریم، کماکان اکثریت در اختیار راست و چپ میانه است، اما توجه به نتایج دور پیشین انتخابات به ما میگوید که سه جریان سیاسی پیشرفت داشتهاند. احزاب سبز بهویژه در آلمان رشد چشمگیری داشتند. در احزاب راست افراطی نیز که مخالف اتحادیه اروپا هستند پیشرفت محسوسی نسبت به دورههای قبل دیده میشد؛ به خصوص در ایتالیا و انگلستان. احزاب لیبرال نیز نسبت به دوره گذشته عملکرد بهتری از خود برجای گذاشتند. این نشان میدهد که طرز تفکر در اروپا در حال رشد است. همچنین باید توجه کنیم احزاب موسوم به جریان اصلی (چپ و راست میانه) که معمولا به عناوینی همچون محافظهکاران و سوسیالیستها شناخته میشوند در این دور با کاهش آرای بسیار زیادی روبهرو شدند؛ بهطوری که روی هم رفته هم نتوانستند نیمی از کرسیها را به خود اختصاص دهند. البته با وجود این عقب نشینی سنگین، آنها همچنان بزرگترین احزاب در سطح کل اتحادیه هستند و پستهای کلیدی را در اختیار خواهند داشت. موضوعات مهم و حائز اهمیت برای آینده اتحادیه اروپا بحث خروج بریتانیا از این اتحادیه، رشد احزاب راست افراطی، موضوع نفوذ سایبری روسیه، اختلافات داخلی بروکسل با مجارستان و لهستان، الحاق کشورهای بالکان به اتحادیه و همچنین مسائل مربوط به تغییرات اقلیمی است.
حضور اشخاص جدید چه تغییراتی در سیاستهای اتحادیه اروپا ایجاد خواهد کرد؟ این تغییرات تاثیری روی ایران خواهد داشت؟
حدوداً یک ماه بعد از انتخابات پارلمان، مسئولان ارشد اتحادیه از جمله مسئول سیاست خارجی انتخاب میشوند. اصلیترین نامزد رسیدن به جایگاه مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا جوزپ بورل است که وزیر امور خارجه اسپانیا بوده و بهعنوان چهرهای سوسیالیست و طرفدار ایران شناخته میشود اما باید تاکید داشت که اصلیترین مقام در ساختار فعلی قاره سبز، رئیس کمیسیون اروپا است؛ چرا که کمیسیون نقش قوه مجریه را در ساختار اروپا دارد. پیشبینیهایی که میشد نشان میداد ممکن است «وبر» از حزب مردم که حزبی راست میانه تلقی میشود به ریاست کمیسیون برگزیده شود، اما او در برخی مسائل نتوانست نظر مثبت رأیدهندگان را به خود جلب کند و در نتیجه اورسولا ون در لاین، وزیر دفاع آلمان بهعنوان رئیس کمیسیون برگزیده شد. وزیر دفاع آلمان چهرهای نزدیک به مرکل است که سابقه زیادی نیز در دولت آلمان دارد. گرچه برخی جناحها مانند سبزها با این انتخاب مخالف بودند اما در مقابل وی حمایت برخی جناحهای مهم مانند حزب مردم و نیز لیبرالها را داشت و در نهایت او جانشین ژان کلود یونکر خواهد شد و همچنین نخستین زنی است که به این مقام دست پیدا میکند. کمیسیون اروپا در واقع بازوی اجرایی اتحادیه به شمار میرود و میتوان گفت این مقام مهمترین پست اتحادیه اروپا تلقی میشود. در مورد پستهای مهم دیگر نیز شارل میشل نخست وزیر لیبرال بلژیک برای مقام ریاست شورا و خانم لاگارد (رئیس صندوق بینالمللی پول) برای ریاست بانک مرکزی اروپا و دیوید ساسولی از ایتالیا به مقام ریاست پارلمان اروپا انتخاب شدهاند. بهطور کلی ریاست کمیسیون اروپا در مقابل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، نقش محوریتری دارد و اگر در این موضع چهرهای طرفدار ایران قرار میگرفت برای ایران مفیدتر بود. در کشور ما اما بیشتر مقام مسئول سیاست خارجی را میشناسند؛ زیرا در اختیار خانم موگرینی قرار داشت و به سبب مذاکرات هستهای ایران و بحث توافق برجام، برای مردم ایران شناخته شده بود.
حضور بورل بهعنوان گزینه اصلی تصدی مقام مسئول سیاست خارجی اروپا میتواند بهعنوان اتفاقی مفید برای ایران ارزیابی شود؟
ابتدا باید توجه کرد که اسپانیا از استثنائات این دور از انتخابات پارلمان اروپا بود؛ زیرا برخلاف دیگر کشورها سوسیالیستها رأی اول را در این کشور به دست آوردند. بهطور کلی در میان احزاب اروپایی، سوسیالیستها در حال افول هستند اما در اسپانیا این طور نیست. آقای بورل نیز سیاستمدار کهنهکار و با تجربهای در اسپانیا به حساب میآید. او در دهه هفتاد میلادی بعد از رفتن ژنرال فرانکو دیکتاتور اسپانیا، وارد عرصه سیاست شد. آنچه در مورد بورل برای ما مهم است و در روزهای اخیر نیز به آن اشاره شده، آن است که بورل سیاستهای نزدیکی با کشور ایران دارد و این موضوع را میتوان از اظهارنظرها و توئیتهای او در یافت. وزیر خارجه کنونی اسپانیا از طرفداران سرسخت برجام بوده و هست، انتقادات زیادی نسبت به اسرائیل دارد و از دولت فلسطین حمایت میکند. او که بهعنوان فردی صریح شناخته میشود، ترامپ را سیاستمدار خوبی نمیداند و در مسائل بسیاری سیاستهای او را زیر سوال میبرد. حملات لفظی او به ترامپ موضوعات متنوعی از برجام گرفته تا ونزوئلا و دیوار مکزیک را دربر میگیرد. خصوصیات جوزپ بورل بهطور طبیعی برای رسانههای صهیونیستی نگرانکننده است، اما در کل نظر یک شخص در سیستمی چون اتحادیه اروپا لزوما آن تاثیر عمیق را در پی ندارد. البته این مساله به این معنا نیست که نظر او بیتأثیر خواهد بود اما اتحادیه اروپا شرایط بسیار پیچیدهای دارد. بورل باید برآیند نظرات اعضا را نمایندگی کند و بهعنوان مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا موضع مشترک 28 کشور عضو اتحادیه را مطرح کند. نظر شخصی او نیز موثر است. مواضع او در سالهای اخیر نشان داده که او چهرهای طرفدار انقلاب ایران است. در دهه فجری که گذشت او دستاوردهای انقلاب ایران را در قالب توئیت در صفحه شخصی خود منتشر کرد که البته بسیار هم مورد انتقاد مخالفان ایران قرار گرفت. بورل بین سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۷ رئیس پارلمان اروپا بود. وی همچنین بهرغم اصلیتِ کاتالانِ خود از جمله مخالفان استقلال کاتولونیا و خواهان حفظ حاکمیت اسپانیا است وی در عین حال منتقد سر سخت روسیه هم محسوب میشود.
یعنی معتقدید نظرات شخصی او به تنهایی تعیینکننده نیست؟
تشکیلات اتحادیه اروپا را باید در نظر گرفت. بورل نماینده این تشکیلات است و ریاست دیپلماتها، سفرا و نمایندگیهای اتحادیه اروپا را بر عهده دارد. او نمیتواند تنها بر اساس مواضع شخصی خود تصمیم بگیرد.
به طور کلی موضوع ایران برای سیاستمداران اروپایی چرا و تا چه اندازه حائز اهمیت است؟
بر خلاف آمریکا که معمولا موضوع ایران موضوعی محوری در کمپینهای انتخاباتی است و هر کدام از کاندیداها در مورد این موضوع اظهار نظر میکنند، در اروپا اینگونه نیست و موضوع سیاست خارجی آن چنان که در آمریکا وجود دارد مطرح نمیشود. موضوعات داخلی قاره سبز، محور اصلی تبلیغات انتخاباتی و موضعگیری کاندیداها در اروپا است و مباحثی چون مساله پناه جویان، رشد راستهای افراطی و محیط زیست دغدغههای رأیدهندگان را در برمیگیرند. در نتیجه بر همین اساس به کاندیداهای خود رأی میدهند، نه بر اساس سیاست خارجی. با این وجود برای سیاستمداران اروپایی، موضوع ایران اهمیت ویژهای دارد. نزدیکی ایران با همجواران اتحادیه اروپا و تاثیر کشورمان بر منطقه باعث شده است تا سیاستمداران اروپایی روی این موضوع حساسیت داشته باشند. از سوی دیگر موضوعاتی چون عبور مواد مخدر از مسیر ایران و نقش ایران در جلوگیری از انتقال این مواد به اروپا و بحث مهاجران تاثیر بسزایی بر امنیت اروپا دارد و به همین جهت هم هست که کشورهای اروپایی حساسیت ویژهای نسبت به ایران دارد. بهعنوان نمونه در موضوع مهاجران غیرقانونی، ایران نیز میتواند مانند ترکیه امتیازات ویژهای طلب کند و دردسرهای زیادی برای کشورهای اروپایی به وجود آورَد. همین مسائل باعث شده، به رغم آنکه سیاست خارجی نقش چندانی در انتخاباتهای اروپایی ندارد، موضوع ایران بتواند جای خود را در مسائل سیاسی اتحادیه اروپا باز کند و اثرگذار باشد. یکی از نگرانیهای اصلی ایران باید آن باشد که رئیس جدید کمیسیون اروپا و وزیر دفاع سابق آلمان، نظراتی مخالف جوزپ بورل دارد و به جانبداری از اسرائیل شهره است. او حتی در چند سال اخیر به رژیم صهیونیستی نیز سفر کرده با نتانیاهو دیدار داشته و مواضعی در حمایت از اسرائیل اتخاذ کرده است. ما نمیتوانیم در مورد رئیس کمیسیون که نقش محوریتری دارد به اندازه مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا خوش بین باشیم. باید واقعیت را ببینیم. یکی دیگر از نکات مهم در خصوص تحولات اخیر در اروپا آن است که هیچکدام از پستهای اصلی میان احزاب مخالف اتحادیه تقسیم نشده است. بهطوری که احزاب چپ افراطی و راست افراطی بینصیب ماندهاند و نمایندهای میان مسئولان ارشد اروپایی ندارند. این نشان میدهد که جریان اصلی و تعیینکننده دور قبل پارلمان اروپا به رغم عقب نشینیهایی که در انتخابات داشته، کماکان تمام پستها و مناصب اصلی اروپا را در اختیار دارد و میتواند اثرگذار باشد. تا چند ماه پیش این نگرانی وجود داشت که راستهای افراطی با تبلیغات فراوان و صرف هزینههای بسیار بتوانند برخی پستهای کلیدی اروپا را در اختیار بگیرند، اما این طور نشد و همچنان پستهای اصلی در دست جریانهای اصلی یعنی راست و چپ سنتی باقی مانده است.
روند این تغییرات در اروپا در آینده به کجا خواهد رسید؟
بدون تردید نتایج انتخابات در همه سطوح ملی، محلی و فراملی نشاندهنده نوعی از رشد ملیگرایی و عقاید راست افراطی است اما اینکه بخواهیم آن را همان بازگشت فاشیسم قلمداد کنیم امر دقیقی نخواهد بود؛ چراکه اصولا فاشیسم بستری متفاوت از این روند کنونی دارد. اگرچه این عنوان در سالهای اخیر بسیار در رسانهها کاربرد پیدا کرده و معمولا هر جناحی خصوصا چپهای اروپا بدون توجه به مفهوم و مصداق واقعی آن رقبای سیاسی خود را متهم به فاشیستبودن میکنند، در واقع این امر حتی باعث شده قبح این واژه نیز از بین برود. لذا بنده معتقدم جریان راست افراطی کنونی در اروپا یک روند مبتنی بر پوپولیسم و مخالف با نخبگان حاکم سیاسی است که موضوع مهاجرت و ورود پناهجویان بهعنوان موتور محرکه آن عمل کرده است و توانسته خود را از نژادپرستی حداقل به شکل آشکار مبری کند. نکته دیگر هم که باید به آن توجه داشت این است که ما امروز با افول احزاب سنتی در اروپا روبهرو هستیم و فضا به سمت قطبی شدن پیش میرود نمونه بارز این امر را میتوان رشد احزاب سبز دانست.
ارزیابی شما از مسائل و دغدغههای اصلی اروپا در سالهای آتی چیست؟
اتحادیه اروپا مشکلات عدیدهای دارد و این طور نیست که تنها موضوع ایران در دستور کار این اتحادیه باشد. مشکل مهاجرت و سامان دادن به مهاجران، رشد راست افراطی و تهدید روسیه اصلیترین دغدغههای اروپاییهاست. خصوصا سالهای اخیر نگرانیها در خصوص نفوذ سایبری روسیه بسیار افزایش یافته و باعث شده اروپا نتواند روی حل یک مساله تمرکز کند. رسانهها اما مسائل را سادهسازی میکنند، در صورتی که وضعیت حال حاضر اروپا بسیار پیچیده است. باید توجه کنیم چالشهای اروپا یکی دوتا نیست و اتحادیه اروپا به وضعیت متناقضی دچار شده است. از طرفی نگرانی وجود دارد که قدرت گرفتن چین در کنار آمریکا، اروپا را بیش از پیش تضعیف کند و از سوی دیگر بحرانهای داخلی نظیر برگزیت چون کلافی سردرگم باعث ایجاد درگیری در درون اتحادیه شده است. کشورهای مرکزی و شرقی یعنی مجارستان، لهستان، چک و اسلواکی راه خود را از اتحادیه جدا کرده و نگاه به شرق پیدا کردهاند. در نتیجه ایران موضوع و دغدغه شماره یک اروپا نیست و مشکلات بسیاری وجود دارد که مسئولان اروپایی بخواهند به آن رسیدگی کنند. در مجموع اما انتخاب بورل بهعنوان حامی سرسخت ایران و برجام باعث شده است نگرانی زیادی در دشمنان کشورمان نظیر صهیونیستها ایجاد شود و آنها بورل را برای خود بسیار خطرناکتر از خانم موگرینی میبینند.