سياوش پورعلي
آرمان امروز: حاشیهنشینی در جامعه ايران آنقدر وسيع و گسترده شده که براي بررسي ابعاد مختلف آن نياز است به همه آسيبهاي اجتماعي توجه کنيم. در واقع اين چالش از در هم تنيده شدن همه آسيبهاي اجتماعي بهوجود آمده است. ابعاد حاشيهنشيني را بايد در قالبهاي «جغرافيايي»، «اجتماعي»، «فرهنگي»، «اقتصادي» و «سياسي» بهصورت جداگانه تعريف کرد. باتوجه به اينکه ابعاد مختلف اين چالش را بايد مورد بررسي قرار دهيم ولي مسئولان تنها به «حاشيهنشيني جغرافيايي» پرداختهاند و با محاسبات سرانگشتي آماري را در اين حوزه اعلام ميکنند که تنها به مناطق محروم باز ميگردد و متن شهرها را فراموش کردهاند، اين نگاه از ديد برخی کارشناسان کاملا اشتباه است، باتوجه به محدوديتهايي که وجود دارد و شهروندان نميتوانند «عدالت» را در زندگی خود لمس کنند، بايد بگوييم که حاشيهنشيني حالا به اندازه وسعت شهرها گسترش يافته و همينطور در حال ریشهدواندن است. طيفهايي مانند «دستفروشان»، «بيماران اوتيسم» و دیگر شغلها و اقلیتها بهدليل آنکه صدايشان شنيده نميشود و از حقوق اوليه شهروندی و قانونی خود بهرمند نيستند به حاشيه رانده ميشوند. باید فعالان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را هم در این دسته قرار دهیم. تعداد آنچه مسئولان بهعنوان افراد حاشیهنشین جغرافیایی اعلام میکنند همواره با ابهام روبهرو است. گویا در هر دولت این تعداد با دولت قبلی تفاوت دارد، «عبدالرضا رحمانی فضلی»، وزیر کشور دولت دوازدهم این تعداد را حدود 11 میلیون نفر اعلام میکند ولی در مقابل «مجتبی یوسفی»، عضو مجلس شورای اسلامی یازدهم این تعداد را به 20 میلیون نفر میرساند. تفاوتهای آماری در این زمینه تنها به این دو مسئول باز نمیگردد بلکه بهنظر میآید شیوه درستی برای محاسبه آن وجود ندارد یا آنقدر گسترده شده است که قابل شمارش نیست.
با اين تعريف بايد بگوييم در هر کدام از حوزههاي «اجتماعي»، «اقتصادي»، «سياسي»، «جغرافيايي» و... با «حاشيهنشينها» يا همان «راندهشدگان از جامعه» روبهرو هستيم. برخی از جامعهشناسان معتقدند جمعیت اين «راندهشدهها از جامعه» به دلیل ناديدهگيري حقوقشان به غده سرطانی تبدیل میشود و رفته رفته برای بیمار مشکلاتی را بهوجود خواهند آورد. حاشیهنشینی «فرهنگی»، «اقتصائی» و «سیاسی» در زير پوست جامعه پنهان خواهند شد و صدایشان هم شنیده نمیشود ولي اين پايان کار آنها نيست بلکه اين طيف از جامعه که در حال گسترده شدن هستند، ميتوانند جامعه را به مسيرهاي انحرافي بکشانند و اگر از گسترش دامنه آن جلوگيري نشود بيشک باعث از کار افتادن قلب جامعه خواهد شد. باتوجه به اينکه يکي از مهمترين دغدغههاي مقامات عاليرتبه کشور رسيدگي به حوزه محرومان و بهخصوص حاشيهنشينان است ولي بهدليل آنکه هنوز مسئولان پايين دستي درک درستي از اين آسيبها ندارند باعث شده بگوييم که جامعه در آينده نزدیک دچار بحرانهاي عميقی خواهد شد. از جمله افزايش جرايم خشن که باعث نگراني همه طيفهاي جامعه شده است. خبرنگار «آرمان امروز» با سه نفر از جامعهشناسان گفتوگويي انجام داده که در ادامه میخوانید.
صداي مردم رانده شده را بشنويد
«دکتر امير دبيري مهر»، جامعهشناس سياسي در پاسخ به اين سوال که چگونه بايد به آسيب حاشيهنشيني که در سالهاي اخير گسترش پيدا کرده است نگاه کنيم، به خبرنگار «آرمان امروز» ميگويد: «ابتدا به اين موضوع اشاره کنيم که بايد حاشيهنشيني را از تعريفهاي کليشهاي که براي آن ساختهاند خارج کنيم. در حال حاضر به حاشيهنيشني تنها در قالب جغرافيايي نگاه ميکنند، بهعنوان مثال ميگويند که در منطقه «خاک سفيد تهران» با چالش حاشيهنشيني روبهرو هستيم ولي اين آسيب تنها به موقعيت مکاني و جغرافيايي باز نميگردد، بلکه ابعاد گستردهتري را در بر ميگيرد. در نگاه جامعهشناختي، حاشيهنشيني را در قالبهاي «سياسي»، «اجتماعي»، «فرهنگي» و «اقتصادي» بررسي ميکنند. در علوم سياسي و جامعهشناسي آنچه حاشيهنشيني نام ميگيرد ابعاد گستردهتري دارد. مهمترين خصوصيت اين آسيب اجتماعی «ديده نشدن افراد است»، مانند ناديدهگيري حقوق «بيماران اوتيسمي»، «دستفروشان» و «فعالان سیاسی»، «فرهنگی»، «اجتماعی» و دیگر شغلها و طیفهایی که بهدليل آنکه صدايشان به کسي نميرسد و توجهی به حقوقشان نمیشود به حاشيه رانده شدهاند. اين آسيب گاه به فرهنگ و عرف جامعه باز ميگردد و گاه بهدليل سياستهاي اشتباه سيستم حکمراني تشديد ميشود.»
اين جامعهشناس سياسي با تاکيد بر اينکه حاشيهنشيني تنها به موقعيت جغرافيايي باز نميگردد اضافه ميکند: «اينکه بگوييم تنها مناطق جنوب شهر تهران با آسيب حاشيهنشيني روبهرو هستند کاملا اشتباه است زيرا در مناطق شمال شهر تهران که بهنوعي مناطق لاکچري نشين نام ميگيرد هم با اين آسيب روبهرو هستيم مانند «دربند»، «دهونک»، «پل مديريت» و ... . با اين توضيح ميتوانيم بگوييم که نگاه ما به حاشيهنشيني بايد تغيير کند. حاشيهنشين به افرادي گفته ميشود که به هر دليلي از متن جامعه رانده شدهاند و حقوقشان توسط حاکميت ناديده گرفته ميشود. بايد به اين موضوع هم اشاره کنيم که اين آسيب تنها به کشورهاي در حال توسعه مانند ايران باز نميگردد، بلکه کشورهاي توسعه يافته هم با اين چالش دست به گريبان هستند. روند رانده شدن افراد از متن جامعه تا آنجايي پيش ميرود که دو طيف در ميان حاشيهنشينها (راندهشدهها) شکل ميگيرد. طيف اول مخالفان ساختار اقتصادي و سياسي هستند که در فضاي مجازي و فضاي واقعي مشکلات و مطالبات خود را مطرح ميکنند و دسته دوم هم افرادی هستند که به انفعال رسيدهاند و موضوعات پيرامونشان برايشان اهمتي نخواهد داشت. در کشورهاي مدرن براي ساماندهي آنچه حاشيهنشيني ميناميم به دسته اول بهعنوان پزشکان و جراحان جامعه نگاه ميکنند زيرا آنها با اعتراض و مطالبهگري، بدون هيچ چشم داشتي مشکلات و چالشهاي طيفهاي محروم جامعه را نشان ميدهند. آنها نهتنها اين دسته را محدود نميکنند بلکه از آنها در قالب انجمنها حمايت هم ميکنند.»
او با اشاره به طيفي که نسبت به همه چيز بيتفاوت شده است اضافه ميکند: «اما اين طيف دوم است که جامعه شناسان و مسئولان بايد به آنها نگاه ويژهاي داشته باشند. اين افراد چون هيچ نقشي در جامعه ندارند، ناشناخته باقي خواهند ماند و در واقع فراموش ميشوند، چون صدايي ندارند که شنيده شود. به همين دليل در لايههاي جامعه مدفون ميشوند ولي اين بدان معنا نيست که اين طيف چون فراموش شده هيچ خطري براي جامعه به وجود نخواهد آورد. اين دسته همانند يک غده سرطاني هستند، از اين جهت که رفته رفته رشد ميکنند تا جايي که بيمار را آزار دهد و چون هيچ اقدامي براي پيشگيري و درمان آن نشده است ميتواند آسيبهاي جبران ناپذيري به جامعه بزند. با اين توضيح ميفهميم که چه خطري ميتواند جامعه را تهديد کند. در کشورهاي مدرن بر روي اين طيف مطالعات بسياري شده است. آنها سعي ميکنند از هر راهي که بتوانند افراد بيتفاوت را در جامعه به بازي بگيرند تا بهنوعي از تشديد حاشیهنشینی جلوگيري کنند.»
دبيريمهر در پاسخ به اين سوال که حاشيهنشيني سياسي چه آسيبهايي به جامعه خواهد زد ادامه ميدهد: «حاشيهنشينها چون ديگر مطمئن شدهاند که ديده نخواهند شد به يکي از اختلالهای جامعه تبديل میشوند و در ادامه وقتي مسئولان با اين افراد رفتارهاي قهري و سرکوبگر ميکنند، مرتکب اشتباه بزرگي میشوند چون اين نوع برخوردها با چالشهايي که از متن حاشيهنشيني برخواسته است به اختلال ديگري تبديل خواهد شد که شدتش از اختلال اولي که در موردش توضيح داديم بيشتر و تخريبگرتر خواهد بود. در عرصههاي سياسي هم همينطور است وقتي يک حکمران زمينه مشارکت همه مردم را فراهم نميکند، طيفي از جامعه احساس ميکند که به بازي گرفته نميشود و رفته رفته خود را به حاشيه ميبرد و ديگر دخالتي در امور جامعه نميکند. حاشيهنشيني سياسي شباهت بسياري به آن دسته از حاشيهنشينها دارند که از آنها بهعنوان غده سرطاني نام برديم. اگر اين افراد به هرنوعي در بازيهاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي و ... حضور نداشته باشند بايد گفت از اپوزیسیونهای شناخته شده هم خطرناکتر خواهند بود به همين دليل در جامعههاي مدرن نيروهاي امنيتي، آنها را زير نظر دارند و در موردشان اقدامات پيشگيرانه انجام ميدهند و از آنها میخواهند در جامعه حضوری فعال داشته باشند. تنها راه حل اين چالش آن است که حکومتها با سياستهاي عدالت محور و شنيدن صداي مردم از نگاه آنها استفاده کنند تا هم از گسترش حاشيهنشيني جلوگيري شود و هم شکلگيري آنها را تغيير دهند.»
حاشيهنشيني بلايي که جامعه را رها نميکند
«امانالله قراييمقدم»، جامعهشناس و تحليلگر حوزه محروميتهاي طبقاتي در مورد اينکه چگونه ميتوان به عدد دقيقي از تعداد افرادي که حاشيهنشين محسوب ميشوند رسید، بهخبرنگار «آرمان امروز» ميگويد: «موضوع حاشيهنشيني به دههها و سالهاي اخير باز نميگردد و ما در حکومت پيشين هم با اين آسيب روبهرو بوديم و به اين دليل که هيچ دولتي نخواست يا نتوانست اين چالش را حل کند رفته رفته به يک بحران تبديل شد و همين موضوع آسيبها و حتي اعتراضات را در جامعه تشديد کرده است. ما با افرادي روبهرو هستيم که در اصطلاح آب از سرشان گذشته است و ترسي از شناخته شدن ندارند و همين باعث شده که هرکاري از دستشان بر ميآيد انجام دهند. از قتل و تجاوز و قاچاق مواد مخدر گرفته تا جرائم خشن و ابتذال و ديگر آسيبهاي اجتماعي که شاهد افزایششان هستیم. در حال حاضر حاشيهنشيني مانند بلايي است که بر سر جامعه ايران آمده است. هرچه جلو ميرويم بهدليل مشکلات اقتصادي و سيل مهاجراني که از شهرهاي کوچک به شهرهاي بزرگ ميآيند، افزايش غير قابل مهاری را مشاهده میکنیم. اگر فکري براي آن نکنيم در آينده بايد با سِيلي از جرايم خشن روبهرو شويم.»
اين جامعه شناس با تاکيد بر اينکه تنها مناطق خارج از شهر حاشيهنشين محسوب نميشوند ادامه ميدهد: «اگر بخواهيم به تعداد دقيق افرادي که حاشيهنشين محسوب ميشوند برسيم بايد بگوييم که ميليونها نفر در اين طيف جامعه قرار خواهند گرفت زيرا حالا مناطقي در وسط شهرها هم هستند که بايد از آنها بهعنوان حاشيهنشينها ياد کنيم زيرا آنها هم بهدليل ناديدهگيري در جامعه به حاشيه رانده شدهاند و بايد در شمارش محاسبه شوند. حاشيهنشيني تنها به موضوعات اقتصادي و جغرافيايي باز نميگردد و آنهايي که به هردليل در مسايل سياسي، فرهنگي، اقتصادي و ... به حاشيه رانده شدهاند هم جزو آسيب حاشيهنشيني محسوب ميشوند. فراموش نکنيد که اين افراد نهتنها براي خود و اطرافيان مشکل آفريني ميکنند بلکه به ساير طيفهاي جامعه هم آسيب ميرسانند. اين آسيبها در قالب جرايم خشن، دزدي، خفتگيري در اتوبانها و ... مشاهده ميکنیم.»
قراييمقدم در همين مورد ادامه ميدهد: «چون حاشيهنشيني در داخل شهرها هم گسترش يافته است بايد بگوييم که مجرمان به متن جامعه آمدهاند و حالا با تعداد بسياري زيادي از شهروندانی روبهرو هستيم که به دليل آنکه از شناخته شدن، زندان رفتن و حتي اعدام شدن ترسي ندارند به ناامني جامعه دامن میزنند و جو جامعه را ناامن ميکنند. در حال حاضر با طيفي از ارازل و اوباشي روبهرو هستيم که در انبوه انسانها پنهان شدهاند. اين نيمه تاريک جامعه همانطور که از اسمش پيدا است نظم جامعه را برهم زده است. در اين شرايط حتي اگر وضعيت اقتصادي کشور هم بهتر شود باز هم نميتوانيم شاهد بهبود وضعيت جامعه باشيم. مگر آنکه جامعهشناسان و آسيبشناسان و البته فعالان حوزههاي فرهنگي با همکاري حاکميت، با الگو برداي از جامعههايي که در اين زمينه موفق بودند، چارهاي براي اين چالش پيدا کنند. توجه داشته باشید که اينگونه مسائل را نميتوان با آنچه پليس بازي ميخوانيم برطرف کرد.»
مسئولان حاشيهنشيني را تشديد ميکنند
دکتر اصغر مهاجری
دولتها با نگاه سنتي خود نميتوانند مشکل حاشيهنشيني شهرها را برطرف کنند. در ابتدا بايد به اين موضوع اشاره کنيم که مسئولان به دليل اينکه هنوز نسبت به آسيب حاشيهنشيني نگاه سنتي دارند و تنها کالبد را مد نظر قرار ميدهند، وقتي در اين مورد صحبت میشود تنها به فکر درمان اين آسیب هستند در صورتي که براي برطرف کردن اين آسيب اجتماعي بايد اقدامات پيشگيرانهاي انجام داد. اگر مسئولان به قصد درمان اقدام کنند آنقدر بهآرامی حرکت ميکنند که تاثيري در روند بهبود آسيب نخواهد داشت. بايد به اين موضوع هم تاکيد کنيم که اظهار نظرهاي اشتباه و همراه با ابهام مسئولان باعث سردرگمي در اين موضوع شده است زيرا در اين مورد آمارهاي متفاوتي را مشاهده ميکنيم. آمارهايي که به 30 ميليون نفر هم رسيده است. باتوجه به تحقيقاتي که ما در قالب فضاسازي واقعي در حال انجام دادنش هستيم نشان ميدهد تعداد افرادي که بهعنوان حاشيهنشين شناخته ميشوند بيش از آن چيزي هستند که مسئولان اعلام ميکنند. بايد بگوييم که نهتنها اقدامات دولتها نتواسته گرهاي را باز کند بلکه باعث ياس و نااميدي در اين طيف جامعه شده است. آنها میخواهند با طرحهايي مانند ساخت مسکنهاي ارزان، یارانه، ... مشکلات مردم را حل کنند که تاکنون موفق نبودهاند. يکي از مشکلات اساسي که در اين حوزه وجود دارد اين است که ما طرح مسئله درستي نداشتهايم و همين موضوع باعث ميشود که نتوانيم نتيجهاي بگيريم. حاشيهنشيني از در هم پيچيده شدن بسياري از آسيبهای اجتماعی مانند «طلاق»، «جرايم خشن»، «اعتياد»، «فقر» و ... به وجود آمده است. اين موضوع ميرساند که براي حل اين چالش بايد نگاه واقعي به مسائل داشته باشيم. دولتها همواره سعي کردهاند به جاي اقدامات پيشگيرانه، با شعارهاي بزرگ و نشانه گرفتن سنگهاي بزرگ که علامت نزدن است تلاش خود را نشان دهند ولي اين نگاه به آسيبهاي اجتماعي بايد تغيير کند و از فضاي ابهام انگيز به سمت واقعيتها حرکت کند.
حاشيهنشين تنها به افرادي که خارج از شهر زندگي ميکنند مربوط نميشود شايد فردي در مکان مناسبي زندگي کند ولي با آسيبهاي بسياري روبهرو باشد و با توجه با ساختارهاي جامعه شناختي او را هم بايد در قالب حاشيهنشين بررسي کنيم و به اين فرد خدمات اجتماعي ارائه دهيم. عدم دسترسي جامعه به عدالت اجتماعي باعث شده است که فرد مهاجر بعد از 20 سالي که در شهري مانند تهران زندگي ميکند نهتنها نتوانسته پيشرفتي کند بلکه از نظر فرهنگي اقتصادي و ... پس رفت هم داشته است و نتوانسته به خواستههاي خود برسد. توجه داشته باشيد که «فقر عدالت شهري» حاشيهنشيني را تشديد ميکند. در ابتداي به پيروزي رسيدن انقلاب 57 يکي از شعارهايي که بر روي آن مانور زيادي داده بودن رسيدگي به وضعيت کوخ نشينان بود ولي حالا اين سوال پيش ميآيد که چرا نتوانستيم به هدف خود برسيم و اکنون شاهد افزايش اين چالش به پهناي شهرها باشيم؟ اين نشان از نگاه متفاوتي است که مسئولان با ديدگاههاي اجتماعي و جامعهشناسي دارند که عدم شناخت آنها نسبت به موضوعات اجتماعي باعث اين تفاوت شده است.
جامعهشناس توسعه