محاکمه جوانی که در پارک جوان دیگر را نابینا کرد
محاکمه جواني که در پارک، جوان ديگر را نابينا کرد/ متهم در دادگاه: اگر قبلا اعتراف کردم به اين دليل است که ان موقع معني بعضي کلمات را نمي دانستم! دو پسر جوان که متهم هستند در جريان درگيري علاوه بر شکستن کتف مردي، يکي از چشم هايش را هم نابينا کردهاند در دادگاه کيفري يک استان تهران محاکمه شدند. رسيدگي به اين پرونده از ارديبهشت سالجاري با گزارش يک نزاع خياباني در پارک شقايق تهران آغاز شد. با حضور مأموران مشخص شد که مرد جواني از ناحيه کتف و چشم چپ دچار صدمات جدي شده است که بلافاصله وي به بيمارستان منتقل شد.
چند روز پس از بستري شدن وي در بيمارستان پزشکان اعلام کردند که بايد چشم صدمه ديده تخليه شود در غير اينصورت چشم ديگرش را هم از دست خواهد داد.
در ادامه پس از ترخيص مرد جوان از بيمارستان وي شکايتي را عليه متهمان ثبت کرد و دو نفر از ضاربان اصلي به نامهاي شاهرخ و شاهين شناسايي و بازداشت شدند که هردو اتهام درگيري را پذيرفتند اما منکر ضربه به چشم شاکي شدند. پس از تکميل تحقيقات و صدور کيفرخواست مباشرت در ايراد صدمه عمدي و نقص عضو، پرونده براي رسيدگي به شعبه دوم دادگاه کيفري استان تهران فرستاده شد. در ابتداي جلسه شاکي به جايگاه رفت و گفت: روز حادثه من در حال رد شدن از داخل پارک بودم که اين مرد جوان بيبهانه به سمتم آمد و براي عرض اندام شروع به فحاشي کرد و درگير شديم. بعد از آن يکي از دوستانش دست هايم را از پشت گرفت و او ضرباتي را به چشم من زد که چشمم تار شد. پس از آن وکيل شاکي به جايگاه رفت و با تأييد حرفهاي موکلش گفت: شاهرخ طوري به چشم موکلم ضربه زده که پزشکي قانوني اعلام کرده چشم او بر اثر پارگي آسيبديده يعني بريدگي با چاقو نبوده و ضربات مشت به چشم موکلم آسيب زده است.
سپس شاهرخ به جايگاه رفت و با رد اتهامش گفت: من هيچ ضربهاي به شاکي نزدم. او دستهاي من را گرفته بود و چند باري به ديوار کوبيد من اصلاً شرايط ضربه زدن نداشتم. بعد از آن شاهين به جايگاه رفت و عنوان کرد: من اتهامم را قبول ندارم چون اصلاً ضربهاي به شاکي نزدم. قاضي از او پرسيد چطور در اعترافاتي که با خط خودت در دادسرا و نزد بازپرس نوشتهاي به حضور در درگيري اعتراف کردهاي که متهم جواب داد: من معني کلمات را به خوبي نميدانستم و تحت فشار مطالبي را نوشتم. همانطور که خود شاکي هم اعلام کرده شاهرخ ضارب اصلي بوده است. پس از وي شاهرخ دوباره به جايگاه رفت و در حالي که مدعي بود شاکي با شاهين تباني کرده است گفت: من شاهدي دارم که ميتواند بگويد من اين مرد را نزدهام. سپس شاهد با اجازه قضات به جايگاه رفت و گفت: من شاهد درگيري بودم. شاهرخ به هيچ عنوان ضربهاي به شاکي نزد بلکه او بود که شاهرخ را محکم به ديوار ميکوبيد. من شهادت ميدهم که شاهرخ نقشي در نقص عضو شاکي نداشته است. با پايان يافتن جلسه دادگاه قضات براي صدور حکم وارد شور شدند.