زندهکردن شیوه اصلی واژهسازی فارسی
- شناسه خبر: 17045
- تاریخ و زمان ارسال: 22 مهر 1402 ساعت 23:50
- نویسنده: روزنامه آرمان امروز
در اهمیت واژهسازی دکتر ادیب سلطانی و حیدری ملایری
آرمان امروز – شایان جوادی : واژهintermediate را در فارسی معمولا «متوسط» ترجمه میکنند. اما اگر بخواهیم واژه به واژه و از روی ریشهشناسی این واژه را ترجمه کنیم (با کنار هم گذاشتن پیشوند «اندر» برای inter، و صفت «میانه» برای mediate) به «اندرمیانه» میرسیم که در نگاه اول عجیب و نوین است، ولی وقتی نگاهی به متون فارسی کلاسیک میاندازیم این نوینبودن رنگ میبازد:
اندرمیان جمع چه جان است آن یکی
یک جان نخوانمش که جهان است آن یکی (مولانا)
ز ایرانی و ترک و از تازیان
نژادی پدید آید اندرمیان (فردوسی)
این چیزی نیست جز سبک دکتر میرشمسالدین ادیبسلطانی زبانشناس و مترجم فقید در برابرسازی برای واژههای علمی. البته این تنها یک مثال از سوی نگارنده است و میتوان مثالهای بسیار دیگر آورد. دکتر محمد حیدری ملایری هممکتبِ دکتر ادیب سلطانی که اسفند پارسال زودتر از او درگذشت، مثالهای دیگری در پیشگفتار فرهنگ خود ارائه میدهد:
«فرض کنیم که در زبان پارسی معادلی برای واژه انگلیسی moonlight «مهتاب» وجود نمیداشت و میخواستیم برای آن برابری بسازیم. moonlight تشکیل شده است از دو بخش: moon ( انگلیسی کهن: mona، پوروا-ژرمانیک: -maenon*، همریشه با یونانی mene و men و لاتین mensis، سانسکریت más، اوستایی -mâh و پارسی نوین «ماه»، پوروا-هند-و -اروپایی -me(n)ses* ) و light (انگلیسی کهن: leht، همریشه با یونانی leukos، لاتین lux و نیز lumen و luna)، سانسکریت -roka، پارسی باستان -raucah، اوستایی -raocah، پارسی میانه rôc و پارسی نوین «روز»؛ پوروا-هند-و-اروپایی -leuk* «تابش، نور»). بنابراین معادلی که به دنبالش هستیم عبارت خواهد بود از پارسی moon + پارسی light. برای بخش نخست «ماه» یا «مه» را داریم که در ضمن همریشه است با moon در انگلیسی. برای بخش دوم چندین انتخاب داریم که یکی از آنها «تاب» است از فعل «تابیدن». در نتیجه، معادل پارسی moonlight میشود «مهتاب» و این هم دقیقا واژهای است که در پارسی به کار می رود!»
ایشان مثل دیگری میآورد:
«مثال دیگر astrology است. نخست به یاد داشته باشیم که در گذشته این واژه با astronomy مترادف بوده و جنبه منفی امروزی را نداشته است. این واژه تشکیل شده از astron یونانی ( بسنجید با stella در لاتین، -str و -tara در سانسکریت، -star در اوستایی، star و stârag در پارسی میانه، و «ستاره و اختر» در پارسی نوین، پوروا-هند-و-اروپایی: -ster*) بهعلاوه logy- «گفتار» (یونانی: legein «سخن گفتن»). معادل پارسی این واژه بنا بر ریشهشناسی خواهد بود «اختر» + «گویی» یعنی «اخترگویی» که اسم فاعل آن «اخترگو» (astrologer) در ادبیات پارسی وجود دارد و برای مثال جلالالدین محمد بلخی (رومی) آن را به کار برده است. همچنین است «اخترشناس» و «اخترشناسی» که دیسهی نخست در شاهنامه فردوسی فراوان دیده میشود.» برای آنان که شیوه واژهسازی/برابرسازی ادیب سلطانی را بایسته نمیدانستند، درکِ این موضوع سخت بود که قضیه فقط دقت واژهها برای متون علمی نیست؛ کاری که دکتر ادیب سلطانی و هممکتبش دکتر حیدری ملایری میکردند، نزدیکترکردن فارسی به ذات حقیقی خود بود. زندهکردن شیوه اصلی واژهسازی فارسی؛ چراکه زبانها دارای اندیشه هستند و اندیشه زبانهای همخانواده به هم نزدیکتر.