روزهای تنهایی زینب در پسا عاشورا
- شناسه خبر: 8255
- تاریخ و زمان ارسال: 6 مرداد 1402 ساعت 23:53
- نویسنده: خبرنگار آرمان
رها معیری
آرمان امروز: روز هفتم مرداد ماه، روز تجلیل از اسرا و مفقودان است، روزی که در سال ۱۴۰۲، همزمان شده با یازدهم محرم و داستان غربت اسرای کربلا. روزی که اسرا، امام سجاد(ع) و اهل بیت امام حسین (ع) را بهعنوان اسیر به شام بردند. در میان این اسرا، یکی از همه تنهاتر بود، بردارانش در کربلا شهید شده بودند و سختی راه و نگاه نامردان را باید تحمل میکرد. اینجاست که میتوان نقش زینب (س) را در این مسیر بهعنوان اسیری شجاع بیش از پیش یاد کرد. همزمانی این دوز که یادآور قیام امام حسین و جنگ هشت ساله است میتواند، نقطعه عطف تاریخ باشد که در این نوشتار به انگیزه خطبه کوبنده دختر علی ابن ابی طالب را مورد اشاره قرار داد و هزاران بلکه میلیونها بار از آن یاد کرد. اما همین وضعیت حدود ۳۵ سال پیش، بیخ گوش خودمان برپا بود. اما در دورانی دورتر و در میان اسرای کربلا، دختر علی ابن ابی طالب، فریاد زد: «اى کوفیان! اى نیرنگ بازان و پیمان شکنان و…! هرگز اشک چشمانتان خشک مباد و ناله هایتان آرام نگیرد. آیا براى برادرم گریه مى کنید؟ آرى به خدا سوگند باید که بگریید، چرا که شما شایسته گریستنید؛ پس فراوان گریه کنید و اندک بخندید، چرا که ننگ گریبان شما را گرفت و لکه آن براى همیشه به دامن شما نشست… شما به خشم خدا گرفتار گشته و خوارى و بیچارگى بر شما حتمى شد… اگر پیامبر از شما بپرسد، این چه کارى بود که با اهل بیت من کردید،… چه پاسخ خواهید داد؟.»
دوری مادر از فرزند اسیر، انگار دوری او بود از تمام آغوشهای نیمهتمام مادرانه. همانی که دکتر علی شریعتی، در وصف آن میگوید:
ای زینب
ای زبان علی در کام! با ملت خویش حرف بزن!
ای زن ! ای که مردانگی، در رکاب تو، جوانمردی آموخت
زنان ملت ما اینان که نام تو، آتش و درد بر جانشان میافکند بتو محتاجاند.
بیش از همه وقت… جهل از یکسو به اسارت پنهان و ذلت تازهشان میکشاند و از خویش و از تو بیگانهشان میسازد، آنان را بر استحمار کهنه و نو، بر بندگی سنتهای پوسیده و دعوتهای عفن، برملعبه سازان تعصب قدیم و تفنن جدید به نیروی فریادهائی که بر سر یک شهر- شهر قساوت و وحشت – میکوبیدی، و پایههای یک قصر – قصر جنایت و قدرت را میلرزاندی – بر آشوب!
تا در خویش برآشوباند، و تار و پود این پردههای عنکبوت فریب را بدرند، و تا در برابر این طوفان برباد دهندهای که وزیدن آغاز کرده است ایستادن را بیاموزند ، و این ماشین هولناک را که از آنها بازیچههای جدیدی میسازد، باز برای بلعیدن حریصانه آنچه سرمایهداری به بازار میآورد، برای لذت بخشیدن به هوسهای کثیف بورژوازی، برای شور آفریدن به تالارها و خلوتهای بیشور و بی روح اشرافیت جدید، و برای سرگرمی زندگی پوچ و بیهدف و سرد جامعه رفاه در هم بشکنند، و خود را، از حرمهای اسارت قدیم، و بازارهای بیحرمت جدید ، به امامت تو نجات بخشند !.