فرجام «طالبان شویی»
- شناسه خبر: 2040
- تاریخ و زمان ارسال: 8 خرداد 1402 ساعت 0:04
- نویسنده: روزنامه آرمان امروز
آرمان امروز : سرویس دیپلماسی-مهدی تدینی: چه روزهای تیرهای بود آن مرداد ۱۴۰۰ ــ همه در پشتپرده با طالبان ساخته بودند؛ از کاخ سفید تا قلب ارکِ کابل، همه از پشت به جامعه مدنیِ نحیف افغانستان خنجر زدند؛ به دختران پرامید و جوانان تحصیلکرده افغانستان خیانت کردند.
چیزی که دیگر اهمیت نداشت مردم افغانستان بود. آن روزها در ایران بساط تطهیر طالبان پهن شده بود و جبهه ای گسترده پذیرش طالبان را توجیه میکرد. از فلان شخص که عنوان «جنبش اصیل منطقه» را برای طالبان اختراع کرده بود، تا سعید لیلازِ گویا اصلاحطلب که میگفت «سرنوشت دختران افغان به ما چه؟!» و رائفیپور که کولیس میگذاشت تا نشان دهد جمجمه طالبانی دو میل از جمجمه داعشی پهنتر است و سپس انبوهی استدلال در باب «عوض شدن طالبان».
آن زمان، ما گروه اندکی بودیم که فریاد می زدیم طالبانشویی نکنید! اما همان کسانی که همیشه دشمن تراشی کرده بودند و ما را به دلیل رویکرد صلح طلبانهمان تحقیر میکردند، اینک صلح طلب شده بودند و با معصومیتی کاذب میگفتند: «تا کی جنگ؟! مردم افغانستان چقدر باید بجنگند!» شگفتا! شگفتا!
اینک ماییم و فرقه ای که یگانه هدفش از زندگی جهاد است و اسلحه را تقدیس میکند. اسلحه تکهای از پیکرش است. شرمسارم که از خودم نقلقول میکنم، اما دردم این است که آنچه را امروز میخواهم بگویم پیشتر عیناً گفتهام. پیش از سقوط کابل پرسیدم:
«نیرویی که در سیاست داخلی فقط اسلحه را میشناسد و هموطن خود را میخواهد به زور سرنیزه مطیع کند، در سیاست خارجی اهل مصالحه خواهد بود؟… به فرض هم که طالبان امروز به مای ایرانی و شیعه قولهایی داد، اگر نیرویی سر آن داشت که راهش را با مصالحه و بدهبستان باز کند، دیگر چه نیازی داشت دهها سال شبانهروز کلاشنیکف بر دوش داشته باشد؟
اگر از بد روزگار پیشرویهای طالبان به پیروزی نهایی رسد، محال است این نیرو سر سوزنی از آن «امارت اسلامی» مطلوب خود کوتاه بیاید.
آیا چنین حاکمیتی دیر یا زود به همپیمان تندخوترین مخالفان ایران و ایرانی بدل نخواهد شد؟»
اما یک بار دیگر ایران را در چاله ایدئولوژیک خود انداختید. این ایدئولوژی است که میگوید «دشمن دشمن ما دوست ماست». اما طالبان با هیچکس جز اسلحهاش دوست نیست.
واقعیت این است که حواشیِ ظهور دوباره طالبان برای من از خود طالبان تکاندهندهتر است. برخی تحلیلهایی که میشنویم از خود طالبان ترسناکتر و تأسفآورتر است. تکلیف ما با طالبان روشن است، میدانیم از کجا آمده، به کجا میرود و چه اندیشه و برنامهای دارد. اما اینکه یک اقتصاددان، استاد دانشگاه و روزنامهنگار در تهران، در همسایگی دیوار به دیوار ما، تحلیلهایی طالباندوستانه ارائه دهد، ضربه روحی دردناکی است. چگونه میتوان تا این اندازه بیراه اندیشید و تحلیلهای نادرستی تحویل جامعه داد! بهتر است به جای اینکه بندبند پاسخ لیلاز را بدهم، تحلیل مختصر خودم را بگویم. یک چیز روشن است: طالبان اگر بخواهد و اراده کند، همین فردا، واقعاً همین فردا، میتواند اسلحه را زمین بگذارد، در کمال امنیت و مشروعیت خود را برای اولین انتخابات در افغانستان آماده کند و از این مجرا وزن اجتماعی راستین خود را نشان دهد و با حضور در نهادهای حکومت به میزان پشتوانه مردمیاش در کشورداری و قانونگذاری سهیم باشد.
در افغانستان امروزی برای رسیدن به کرسیهای اداره کشور به تیر و تفنگ نیاز نیست؛ به خونریزی و فتح سنگر به سنگر نیاز نیست. درها باز است. آیا باید به یک استاد دانشگاه که ادعای لیبرال بودن هم دارد این بدیهیات را یادآوری کرد؟ بیچاره مفهوم «لیبرال» و «لیبرالیسم» که در ایران یک نماینده شایسته و راستین ندارد!
اما وقتی راه برای رسیدن به قدرت باز است، چرا طالبان تن به سازوکار دموکراتیک نمیدهد؟ روشن است! نخست اینکه اعتقادی به «رأی» ندارد؛ طالبان چیزی تحت عنوان «شهروند» را به رسمیت نمیشناسد که حال این شهروند بخواهد «رأیی» داشته باشد.
طالبان رعیت و بنده میخواهد. از دیگر سو، برخلاف ادعاهای کسانی که به تبلیغاتچیهای طالبان تبدیل شدهاند.
طالبان در بهترین حالت اقلیتی کوچک از مردم افغانستان را میتواند پشت خود جمع کند. اگر طالبان میتواند در گوشه گوشه افغانستان خودنمایی کند، یکی به دلیل ماهیت چریکی این گروه است (با چندصد چریک میتوان شهر و کشوری را به آشوب کشید)، و دوم به دلیل ترس مردم بیدفاع است.
خندهدار است که یک اقتصاددان وزن اجتماعی یک گروه را بر اساس نفوذی که با زور کلاشنیکف به دست آورده است میسنجد!
چگونه میتوان از نیرویی نظامی که چند دهه است تفنگ را زمین نگذاشته انتظار داشت فردا رفتاری مدنی داشته باشد تا آنگاه بگوییم منافع اقتصادی یا منافع امنیتی ما در گرو مماشات یا سازش با این نیروی نظامی است؟ البته دلیلی ندارد ما در منازعه افغانستان وارد جنگ به نفع یکی از دو طرف بشویم، اما آیا بین دو نیرو که یکی متکی به انتخابات، رسانههای آزاد و سازوکار دموکراتیک، و مدافع انگارههای مدرن است، و نیروی دیگر که آشکارا تاریکاندیش است، فقط به صرف برخی ملاحظات امنیتی معیوب، باید با آن نیروی تاریکاندیش، پیشبینیناپذیر و خطرناک دست دوستی داد؟ شگفتا!
برخی میگویند: «مسئله زنان افغانستان به ما مربوط نیست، باید بین خودشان مسئله را حل کنند!» چگونه میتوان چنین کلبیمسلک و خاماندیشانه در مورد امور اجتماعی نظر داد؟ بله، مسائل اجتماعیِ کشور همسایه به خودش مربوط است اما مگر میتوان مسئله طالبان را به مسئله سرکوب زنان تقلیل داد؟ جواب این نیز روشن است. خاورمیانه فقط یک راه نجات از افراطگرایی و جنگطلبی دارد و آن تقویت جوامع مدنی است. طالبان از مفهوم جامعه مدنی چه میفهمد؟ طالبان هولناکترین دشمن جامعه مدنی است! کسی که دلسوز ایران و خاورمیانه است، باید مدافع جوامع مدنی خاورمیانه باشد.
سرکوب وحشیانه زن و نابودی خشک و متصلب آزادیهای مدنی که در مرام طالبان است، جامعه مدنی افغانستان را نابود میکند و محال است بدون تقویت جوامع مدنی در خاورمیانه ما صد سال دیگر روی آرامش را ببینیم.
اخلاق و شرع و سیاستورزی مآلاندیشانه و خردمندانه ما را وامیدارد که بفهمیم مسئله زنان افغانستان به ما مربوط است:
- از جهت «اخلاقی»، نادیده گرفتن رفتار یک نیروی خشن که فقط با زبان تازیانه با زنان حرف میزند، نارواست.
- از جهت «شرعی و دیندوستی»، اگر دلبستگی به دین داشته باشیم، باید بدانیم که طالبان با قرائت متصلب خود از اسلام بیش از هر دشمنی به چهره اسلام آسیب میزند.
- و از منظر «سیاستورزی خردمندانه» (و نه فقط چند انگاره امنیتی کوتهبینانه و نسنجیده) ظهور طالبان ضربه جبرانناپذیری به خاورمیانه است.
تکلیف چیست؟ تکلیف روشن است! اخلاق و شرع و عقلانیت را قربانی نکنیم. پشت مردم افغانستان بایستیم و وقتی سازوکار دموکراتیک وجود دارد، زور اسلحه را به رسمیت نشناسیم. این تفنگ فردای پیروزی سینه کس دیگری را نشانه خواهد گرفت.