نوروز از دیرباز تا امروز
- شناسه خبر: 39736
- تاریخ و زمان ارسال: 27 اسفند 1402 ساعت 23:56
- نویسنده: روزنامه آرمان امروز
فاطیما احمدی / روزنامه نگار
آرمان امروز : نوروز یک جشــن قدیمی و کهن از اقوام متعددی است که به ارث رســیده است، اما شناسنامه ایرانی به خود گرفته و از آن به عنوان نمــاد پیونددهنده افراد و اقوام ایرانی ایران یاد می شــود. نوروز، با عنوان رســمی « روز بین المللی نوروز»، در ســال ،۱۳۸۸ توســط یونســکو به عنوان میراث فرهنگی و معنوی بشــر به ثبت جهانی رســیده است؛ جشنی که بیش از سیصد میلیون نفر در جهان آن را جشن می گیرند.
در شــاهنامه درباره نوروز اینگونه آمده است: جمشید در حال گذشتن از آذربایجان بوده است که دستور می دهد برایش تختی قرار دهند، سپس با تاجی پرزرقوبرق روی آن تخت می نشیند و با تابش نور خورشید به آن تاج زرین، روشنایی و نور فراوانی دنیا را فرامی گیرد و به خاطر شادمانی مردم، آن روز را « نوروز » می نامند. از آن روز تا امروز، بسیاری در ستایش این جشن بزرگ سخن گفته اند: از حکیم عمرخیام نیشابوری تا مری بویس مورخ بریتانیایی.
نوروز به روایت خیام نیشابوری
به فرمان ایزد تعالی حالهای عالم دیگرگون گشت، و چیزهایی نو پدید آمد، مانند آنک در خورد عالم و گردش بود، چون آنوقت را دریافتند ملکان عجم، از بهر بزرگداشت، آفتاب را و از بهر آنکه هرکس این روز را در نتوانستندی یافت نشان کردند، و این روز را جشن ساختند، و عالمیان را خبر دادند تا همگنان آن را بدانند و آن تاریخ را نگاه دارند، و چنین گویند که چون گیومرت این روز را آغاز تاریخ کرد هر سال آفتاب را به دوازده قسمت کرد هر بخشی سی روز، و هر یکی را از آن نامی نهاد و به چهار قسم کرد، چون چهار قسم ازین سال بزرگ بگذرد نوروز بزرگ و نوگشتن احوال عالم باشد.
نوروز به روایت مهرداد بهار
نوروز جشن باززایی است. از هزاره سوم قبل از میلاد در آسیای غربی دو عید رواج داشت. عید آفرینش که در اوایل پاییز و عید باززایی که در آغاز بهار برگزار میشد. در ایران نیز نوروز عید بهاری و مهرگان عید پاییزی بوده است. اما این به معنای وامگیری از میانرودان نیست؛ این سنت یکی از سنتهای کهن ایرانیان است که در آسیای غربی رواج داشت. نوروز جشن عمومی منطقه بوده و وامگیر و وامدهنده نبوده و نیست.
نوروز به روایت ژاله آموزگار
نوروز نمادی است از سالگرد بیداری طبیعت از خواب زمستانی و مرگی است که به رستاخیز و زندگی منتهی میشود و به همین مناسبت جشن مربوط به «فروهر»ها نیز بوده است. «فروهر» گونهای از روان است و نوعی همزاد آدمیان که پیش از آفرینش مادی مردمان در آن جهان به وجود میآید و پس از مرگ مردمان به دنیای دیگر میشتابد و از کیفرهای خاصی که روان میبیند به دور
است.
نوروز به روایت میرجلالالدین کزازی
ایرانیان شادی را یکی از بزرگترین و گرامیترین دهشها و ارمغانهای ایزدی به آدمیان میدانستهاند. از همین روی، یکی از بنیادیترین و برجستهترین هنجارها و ویژگیهای فرهنگی ایران، جشنها و آیینهای شادمانی است. کمتر فرهنگی را در جهان میتوان یافت که به اندازه فرهنگ ایرانی این آیینها و جشنها در آن کارکرد و روایی داشته باشد. تنها جشنی که همچنان فراگیر و همگانی است و باشکوه بسیار در نزد ایرانیان برگزار میشود، نوروز است. گرامیداشت نوروز در سراسر تاریخ ایران، نشان از آن دارد که نوروز بزرگترین جشن ایرانیان است.
نوروز به روایت احمد کریمیحکاک
نوروز هدیه ایران به تمام جهان است. اگر به حدود هشت تا ده هزار سال پیش و زمانی که در غرب آسیا گروههای گردآورنده خوراک رفتهرفته به گروههای پرورشدهنده خوراک تبدیل میشدند، میبینید که دورانهای طبیعی یعنی گذر زمان از سر سرما و گرما، یعنی پاییز و زمستان و بهار و تابستان تا چه حد در زندگی افراد موثر بوده است و چون ایرانیها، یعنی افرادی که در غرب آسیا و در ایران بزرگ زندگی میکردند، نخستین گروه قومی بودند که در این سرزمین سکنی گزیدند، تعلق آب و خاکی را با این دوره طبیعی همراه کردند و با طبیعت همراه شدند و زایش دوباره زمین را در فصل بهار به گونهای گرامی شمردند و در روند گذر از زمان، این گرامیداشت به جشنی که ما به نام نوروز میشناسیم تبدیل شد.
نوروز به روایت مری بویس
جشن نوروز دو جنبه مذهبی و غیرمذهبی داشته که هر دو در طی قرون تکامل یافتهاند و آداب و رسوم شوقبرانگیز و شاعرانهای یافتهاند. بر اساس شواهد تاریخی به نظر میرسد که نوروز جشن گرفتن زمانی بوده است که خورشید قدرت خود را بازمییابد و بر تاریکی و زمهریر زمستان غلبه مییابد و طبیعت برای ازسرگرفتن زندگی توان مییابد.
نوروز در «کباب غاز»ِ جمالزاده
شب عید نوروز بود و موقع ترفیع رتبه. در اداره با همقطارها قرار و مدار گذاشته بودیم که هرکس اول ترفیع رتبه یافت، به عنوان ولیمه یک مهمانی دستهجمعی کرده کباب غاز صحیح بدهد دوستان نوش جان نموده به عمر و عزتش دعا کنند. زد و ترفیع به اسم من درآمد. فورا مساله مهمانی و قرار با رفقا را با عیالم که به تازگی باهم عروسی کرده بودیم در میان گذاشتم. گفت تو شیرینی عروسی هم به دوستانت ندادهای و باید در این موقع درست جلوشان درآیی. ولی چیزی که هست چون ظرف و کارد و چنگال برای دوازده نفر بیشتر نداریم یا باید باز یک دست دیگر خرید و یا باید عده مهمان بیشتر از یازده نفر نباشد که با خودت بشود دوازده نفر. گفتم خودت بهتر میدانی که در این شب عیدی مالیه از چه قرار است و بودجه ابدا اجازه خرید خرتوپرت تازه نمیدهد و دوستان هم از بیستوسه چهار نفر کمتر نمیشوند. گفت یه بُر نرهخر گردنکلفت را که نمیشود وعده گرفت. تنها همان رتبههای بالا را وعده بگیر و مابقی را نقدا خط بکش و بگذار سماق بمکند!
نوروز در «شما که غریبه نیستیدِ» مرادیکرمانی
نمیدانم، یادم نیست چند سال دارم. صبح عید است. بچههای مدرسه آمدهاند به عیددیدنی پیش عمو. عموقاسم، معلم است. جوان خوشلباس و خوشقدوبالایی است. کتوشلوار میپوشد. توی روستنا چندنفری هستند که کلتوشلوار میپوشند. «کتوشلوار فرنگی». عمو معلم روستا است. من هنوز به مدرسه نمیروم… صبح عید عمو مینشست بالای اتاق، کتوشلوار نو و خوشگل میپوشید، موهای بلند و صافش را شانه میکرد، روغن میزد، صورتش را میتراشید، عطر به خودش میزد و بچههای مدرسه میآمدند به عیددیدنی. موقعی که میآمدند با خودشان چیزهایی را هم میآوردند. یکی حلب کوچولوی انجیر نرم میآورد. یکی دهتا تخممرغ توی دستمالی میگذاشت و میآورد و یکی مرغ یا خروس… من مسوول دریافت مرغ و خروسها بودم… کنار سبد میایستادم.
بچهها با دست خودشان مرغ و خروسها را میفرستادند زیر سبد. از لای چوبهای سبد میشمردشان. تا پنج بیشتر نمیتوانستم بشمرم… پنجتا بود و دوتا. سهتا از مرغ و خروسها جوجه بودند. دم در اتاق عمو توی دالان، پر از کفش بود… بعضیها نو و براق و بعضیها کهنه و پاره و کثیف. از اتاق عمو صدا میآمد: سال نو مبارک… دلم میخواهد عمو یکی از مرغ و خروسها را بدهد به من و مال خودم باشد. نوروز یک جشن قدیمی و کهن از اقوام متعددی است که به ارث رسیده است، اما شناسنامه ایرانی به خود گرفته و از آن به عنوان نماد پیونددهنده افراد و اقوام ایرانی ایران یاد میشود. نوروز، با عنوان رسمی «روز بینالمللی نوروز»، در سال ۱۳۸۸، توسط یونسکو به عنوان میراث فرهنگی و معنوی بشر به ثبت جهانی رسیده است؛ جشنی که بیش از سیصد میلیون نفر در جهان آن را جشن میگیرند. در شاهنامه درباره نوروز اینگونه آمده است: جمشید در حال گذشتن از آذربایجان بوده است که دستور میدهد برایش تختی قرار دهند، سپس با تاجی پرزرقوبرق روی آن تخت مینشیند و با تابش نور خورشید به آن تاج زرین، روشنایی و نور فراوانی دنیا را فرامیگیرد و به خاطر شادمانی مردم، آن روز را «نوروز» مینامند. از آن روز تا امروز، بسیاری در ستایش این جشن بزرگ سخن گفتهاند: از حکیم عمرخیام نیشابوری تا مری بویس مورخ بریتانیایی.