چه کسی برای مورایس پاپوش دوخت؟
- شناسه خبر: 1263
- تاریخ و زمان ارسال: 29 اردیبهشت 1402 ساعت 23:46
- نویسنده: روزنامه آرمان امروز
امید مافی / روزنامه نگار
آرمان امروز : یک عروسی، چند تشییع جنازه و قیامتی مملو از مرگ و زندگی، تابلوی لیگ کلافه ای که به تمام شدن می اندیشید را کامل کرد. لیگی که مجوز نداد آب خوش از گلوی مدعیان بالا رود و مسخ شدن حاضران در کارزاری ملتهب را به نظاره نشست.
آن بالا در جدال لژنشین ها، باز هم ارتش سرخ و باز هم یحیی در دوزخ، نفسی از ته دل کشیدند و جسم زخمی حریفان را پر از جراحت و بخیه کردند تا روز، پشت پنجره های قزمز شکفته شود و شب در تراس رستگاری، سراغ یحیی را گرفته و دلتنگی ها ته بگیرند.اینگونه شد که پسران قهرمان از شمال تا پایتخت دم گرفتند و نغمه های عاشقانه را با نفسی بریده بریده به عشق تیفوسی های شیدا هزار بار خواندند.
وقتی سپاه سرخ در قائم شهر ذره ای کوتاه نیامد و با اتکا به نقشه ای از پیش طراحی شده، توپچی های نساجی را خوار و خفیف کرد، صدها کیلومتر آن سوتر موسیو مورایس به تبعیدی ترین فرمانده دنیا بدل شد و دستان خود را به علامت تسلیم بالا برد.او هرگز به این اشاره نکرد که چه کسی در سکانس های آخر برایش پاپوش دوخت و خواب های آرام مرد متفرعن را به کابوس الصاق کرد. آنسوتر از این دو میدان در آزادی ساپینتوی عصبانی نود دقیقه برای مردانش دست زد و ناکامی در عرصات را با سگرمه های درهم پذیرفت.
لیگ با تمام پریدن ها و فروچکیدن ها، بی آنکه در خیابان های بی خاطره قدم بردارد و سر از ناکجا آباد درآورد، دوسیه خود را با کمال میل بست و طعم یک ماراتن کشنده و زوال پذیر را زیر زبان ساکنان بیقرار سیاره اضطراب گذاشت. همین که تا روز واپسین چهره قهرمان و سقوط کنندگان در هاله ای از غبار قرار گرفت و هیچ کس در محدوه آرامش گام برنداشت، نشانگر این بود که راه ها بسته و خون از تمام نام ها و نشانی ها فروریخته است و تفنگداران پای کارنامه خود پیر شده اند. راستی این قصه تمام شده تا کجا ادامه خواهد داشت و پرنده کوچک خوشبختی در هشتمین روز کدام هفته مضمحل و منکوب شده، از شانه/