آوردهای نوروز؛ برکت، شادی، خبر رفاه مملکت
- شناسه خبر: 39747
- تاریخ و زمان ارسال: 27 اسفند 1402 ساعت 23:50
- نویسنده: روزنامه آرمان امروز
نوید خسروانی / پژوهشگر
همه ساله بخت تو پیروز باد
همه روزگار تو نوروز باد
آرمان امروز : اگر «شاهنامه»ی فردوسی را آینهای از سرگذشتِ تمدن در نظر بگیریم، «سده» اولین جشنی است که با آن برخورد میکنیم. «کشف آتش» توسط هوشنگ و بهرهبرداری از آن موجبِ پیداییِ جشن سده است. جمشید که از نوادگان اوست، با فاصله کمی «نوروز» را آیین مینهد. پیداییِ نوروز کمی با سده فرق میکند. جمشید از ابتدای کار «مشاغل» را وضع میکند و شهرنشینی صورت میگیرد. لباس، کشتیرانی، ساختمانسازی، عطر، ابزار جنگی و… را اختراع میکند و طبقهبندی مردم براساس جایگاه شغلی و دینی و… را سامان میدهد. پزشکی را بهحدِ اعلاء میرساند -طوریکه بعدا بتواند ادعا کند «خدا» است که میمیراند و زنده نگاه میدارد!- و بعد از یک دوره آسایش و رفاه ایدهآل، نوروز را بر جای میگذارد:
همه کردنیها چو آمد بهجای
ز جای مهی برتر آورد پای
به فرِّ کیانی یکی تخت ساخت
چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت
که چون خواستی دیو برداشتی
ز هامون به گردون برافراشتی
چو خورشید تابان میان هوا
نشسته بر او شاه فرمانروا
جهان انجمن شد بر آن تخت اوی
شگفتی فرو مانده از بخت اوی
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را «روز نو» خواندند
سر سال نو هرمز فورَدین
برآسوده از رنج روی زمین
بزرگان به شادی بیاراستند
می و جام و رامشگران خواستند
چنین جشنِ فرّخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسروان یادگار
یعنی آنچه از «شاهنامه» به صورت خالص دریافت میکنیم، نه اینکه به دیگر منابع اساطیری پیش از اسلام و… رجوع کنیم، نوروز یک جشن کاملا سیاسی است. جامعه رشد پیداکرده که لباس مناسب بهتن دارد و خوراکش بهراه است و سقفی بالای سر و درآمد بسیار و تفریح بیحد و چیره بر دشمنان، حالا نیاز به ثبتکردنِ این حالت دارد. گرفتنِ یک عکس یادگاری؛ چنانچه نوروزِ معروفِ داریوش هخامنشی در پارسه یا همان تختجمشید که برای ما مانده. نمایندگان یک «قاره» جمع شدهاند و هدیه آوردهاند و بزرگی سیاسی-اجتماعیِ داریوش/ایران را میرساند. نوروز بعدها همچنان موقعیتِ سیاسی خود را حفظ میکند. شاهان به وزرا انعام و خلعت میدادند (تا همین دوره پهلوی شاهد آن بودیم به نام «سلام نوروزی») یا بعضا در تواریخ ثبت شده که «بارعام» میدادهاند. هرچه بوده، جشنی برای نشاندادنِ قدرتِ «بهسامانبودنِ اوضاع» است.
تحوِل زمین البته همیشه برای جامعه کشاورزی-بازرگانی فلات ایران چیزی مهم و ارزشمند محسوب میشده. به فاصله کمی از داستان جمشید، ما «مهرگان» را میبینیم. البته باز آنهم دلایل سیاسی دارد، ولی وجود حداقل یک جشن دینی زرتشتی/پیشازرتشتی در تقویم ماهانه، این مساله را «هایلایت» میکند. سروکلهزدن با گردش روزها و محاسبه آن، از دیرباز مساله بوده. از هرجاییکه میشد و هر روشی که به ذهن میرسیده استفاده کردهایم تا تقویم منظم داشته باشیم و آخر کار به چیزی واقعا فرابشری دست یافتهایم و دقیقترین تقویم تاریخ را ساختهایم. چرا؟ چون حیات در ایران مشکل بوده و فلات متنوع ایران نیاز به حدِ مهمی از ثبات داشته. راههای ارتباطی که ماهها بسته میشده به دلیل سرما یا کِشتِ انواع رُستنیها در فصول مختلف یا مالیاتگیری یا پرورش دام یا سربازگیری یا… تماما به تقویم وابسته است و تقویمی که براساس تنوعِ فصل باشد. خوشمزه آنجاست که این تقویمِ جلالی با اول فروردین آغاز میشود. بههرحال بهار همیشه چیزی متفاوت بوده. شروعِ کار بهروی زمینها و ازسرگیری تجارت و کوچها و…؛ یعنی جدای از مساله سیاسی که گفتیم، برای عامه مردم نیز غالبا بهار مساله بسیار مهم و ارزشمندی به حساب میآمده و همین «هفتسین» که تقریبا چیزی جدید بهحساب میآید -و چیزهایی که هرساله اضافه میشود به سفره نوروز- گواه این موضوع است. به موازاتِ نوروز، ما ستایشِ مهرگان را در ادبیاتمان داریم. مخصوصا در شعر عصر غزنوی، اگر مهرگان بیشتر از نوروز نمود نداشته باشد، کمتر نیست. یکی از مهمترین پارادایمها هم «انگور» است. تقریبا از مهرگان چیزی امروزه نمانده مگر مناسکی مذهبی یا «بانگ نوشانوش» در فضای مجازی. مهرگان هم رویدادی سیاسی بوده و وصفش را مثلا در تاریخ بیهقی میبینیم که بارعام میدادهاند و وزرا و سردمداران به شادخواری مینشستهاند، مهرگان هم صلای تغییر فصل میزند و نهیبی است بهکشاورزان و تجار، اما چرا کمرنگ شد و به قوّتِ نوروز نماند؟ پاسخها مختلف است. از دیدگاه اسطورهشناسان پاسخ چیزی است و از دیدگاه تحلیلگرانِ تاریخ سیاسی-دینی چیزی دیگر. اینکه بشود «خلافت امام علی» را با «نوروز» همجوار کرد، اینکه مشهور بشود «ظهور حضرت مهدی» در «بهار» خواهد بود و… بهنظر کوششهایی از طبقاتِ مختلف جامعه است برای حفظ نوروز بعد از اسلام. کاری که درباره مهرگان نمیبینیم یا کم است. دلیلِ این را شاید بتوان همان پیوندِ عمیقِ جامعه کشاورزی-تجاری-دامداری با نوروز دانست، شاید هم آن رویه سیاسیِ نوروز.
از قدیم همهکار برای حفظ نوروز و آدابش کردهاند. عمر خیام در «نوروزنامه» سخت معتقد است که باید این «جشن ملیِ» اقوام ایران با رسوم منحصربهفردش حفظ شود، اردشیر نوروز را با تخطی از تقویمِ بههمریخته برپا داشت، گفتهاند زرتشت دینش را در نوروز بهگشتاسب عرضه کرد، گفتهاند کیورمث (نخستین پادشاه) در نوروز بهتخت نشست و… در اساطیر گفتهاند که روحهای مردمانِ درگذشته، در نوروز بهخانهها بازمیگردد و شادیِ اهل خانه در حالش تأثیر دارد، گفتهاند ایزدانِ زایایی و پویاییآورنده در نوروز بهزمین برمیگردند و… اگر این هفتسین امروزی همان نیست که هزارسال پیش در آراستنِ خانه و کاخ برای آمدنِ نوروز پهن میکردهاند، ولی خودِ نوروز همان ویژگیها را دارد. میآید که «برکت» بیاورد، «شادی» بیاورد، «خبرِ رفاهِ مملکت» بدهد و «عکسِ یادگاری از بهسامانبودنِ همهچیز» ثبت کند؛ و «آزادی»، اگر جایش خالی نباشد…