بازی فریب چین؛ دام جنگ فرسایشی این بار برای غرب
- شناسه خبر: 1174
- تاریخ و زمان ارسال: 27 اردیبهشت 1402 ساعت 23:58
- نویسنده: روزنامه آرمان امروز
آرمان امروز : سرویس بین الملل- سهیل احساندوست از کابل: اصطلاح ارباب رعیتی در تعاملات قدرتهای بزرگ را از اختراعات امانوئل مکرون می توان بر شمرد و این می تواند باب جدیدی را در روابط قدرتهای بزرگ در فرهنگ سیاسی امروز جهان باز کند که باید تحلیل گران و کارشناسان مسائل سیاسی باید از این زاویه هم به روابط قدرت های طراز اول دنیا نگاهی بیندازند.
البته در تعاملات قدرتهای بزرگ که از سوی بحث روابط استراتژیک مطرح است و از طرف دیگر با توجه به رقابت های پیدا و پنهانی که دارند، گاهی ناگزیرند که بخاطر داشتن دشمن مشترک دست به اتحاد استراتژیک بزنند. از این دست روابط می توان به روابط روسیه و چین پسا بحران اکراین یاد کرد.
امانوئل مکرون در خصوص این رابطه می گوید که «روسیه رعیت چین شده است.» رئیسجمهور فرانسه معتقد است که روسیه عملاً متحمل یک شکست استراتژیک در اوکراین شده و به طور فزایندهای به چین وابسته شده است.
کاخ ریاست جمهوری روسیه اما در پاسخ گفته است که روابط با چین شراکتی با ماهیت راهبردی و ویژه بوده و هیچ ارتباطی با وابسته شدن به هیچ کسی ندارد. اتحادیه اروپا برای مقابله با بحران فاجعه بار اکراین که بواسطه دخالت آمریکا در اروپا ایجاد شده است به دنبال راه گریزی از آن است و این اظهارات مکرون هم می تواند در این راستا باشد.
بحث روابط استراتژیک چین و روسیه و مطرح کردن رابطه ارباب رعیتی هم از طرف مکرون برای فاصله انداختن بین این دوکشور راهکاری است که سران اتحادیه اروپا برای تضیف روسیه انجام می دهند.
چالشهای بوجود آمده در اروپا و نقش ایالات متحده در ایجاد و گسترش بحران در این قاره از کارکردهای ایالات متحده است که بتواند همچنان سلطه خود را در این قاره نه تنها حفظ کند بلکه توسعه هم بدهد و اینکه مکرون می گوید اتحادیه اروپا رعیت آمریکا نیست، چیزی را عوض نمی کند و سران این اتحادیه چه بخواهند قبول کنند یا نکنند، تفاوتی در ماهیت روابط ارباب رعیتی بین ایالات متحده و اتحادیه اروپا ایجاد نمی کند.
هرچند رقابت های بین روسیه و چین هم از قبل و جود داشته و امروز هم وجود دارد اما در شرایط حاضر این دو قدرت به این درک مشترک رسیده اند که غرب دشمن مشترک آنهاست و هرگز به دوست آنها تبدیل نخواهد شد.
پکن در راستای حفظ منافع سیاسی و اقتصادی خود و گسترش قدرت نظامی خویش در راستای سلطه هرچه بیشتر بر جهان از هر فضا و شرایطی به نفع خود استفاده می کند و با توجه به ماهیت رفتاری ایالات متحده و غرب در مقابل اش، تنها راهکار موجود برای مقابله با زیاده خواهی غرب را حفظ و گسترش روابط استراتژیک با روسیه می داند و در مقابل پوتین هم برای اینکه جنگ اکراین را نبازد به چین نیاز دارد و در واقع فرضیه دشمن مشترک باعث نزدیکی هرچه بیشتر این دو کشور شده است.
وجود دشمن مشترک بهترین دلیل پکن و مسکو برای ایجاد جبهه مشترک در تقابل با غرب است و ترس اتحادیه اروپا از این روابط ویژه که باعث قدرت گرفتن هرچه بیشتر پوتین می شود، به کابوس سران این اتحادیه تبدیل شده است.
در واقع این طور هم می توان مطرح کرد که شکست روسیه در اکراین به عنوان شکست چین هم تلقی می شود، چه آنکه غرب با پیروزی بر روسیه و فارغ شدن از این بحران با فرصت بیشتری حتما به تقابل با چین خواهد پرداخت برای جلوگیری از زیاده خواهی ها و گسترش سیطره دولت مردان چینی برجهان.
از طرفی دقیقا مشکلی را که روسیه با اکراین دارد و باعث شده که در دام غرب بیفتد و به اکراین حمله کند، عین همین مشکل را چین با تایوان دارد و شاید روزی چین هم ناگزیر شود که به تایوان لشکر کشی کند و این موضوعی است که شی جین پینگ بیشتر علاقمند است که به روابط استزاتژیک خود با پوتین ادامه دهد و اگر روزی ناگزیر شد که به تایوان حمله کند مجبور نباشد که به تنهایی به مقابله با جهان غرب بپردازد و آنجاست که به حمایت یک قدرت برتر نیاز دارد و آن روسیه است و از طرف دیگر می خواهد، حداقل این جنگ را برای ایالات متحده و غرب به یک جنگ فرسایشی تبدیل کند.
یکی از راهکارهای اروپا برای پیروزی در جنگ اکراین و شکست روسیه اینست که بتواند، بین روسیه و چین فاصله بیاندازد و برای همین است که سعی دارد، روابط گسترده تجاری و سیاسی با پکن با همه سوءظن های که بین دو طرف وجود دارد، برقرار کند.
همچین ترفندهایی جنگ روانی یا تبلیغاتی می تواند به عنوان آخرین حربه در این راستا از سوی غرب به کارگرفته شود.
روسها و چینی ها با توجه به آگاهی که از این ترفند ها دارند، ساده انگارانه خواهد بود که بپذیریم این ترفند بتواند باعث ایجاد شکاف و اختلاف در روابط این دو ابر قدرت شرق شود.
در واقع آنچه که باعث نزدیکی هرچه بیشتر مسکو و پکن شده است وجود هدف مشترک( مبارزه با سلطه آمریکا و غرب بر جهان )است و این زمانی است که آنها به رقابت با یکدیگر هرگز فکر هم نخواهند کرد.
چه آن که اگر این اتفاق بیفتد، چین بیشتر از روسیه آسیب خواهد دید و به باور بسیاری از کارشناسان مسائل بین المللی، اتحاد استراتژیک پکن با مسکو یکی از عوامل اقتدار امروز چین می تواند باشد و اینکه گفته شود چین بیشتر از روسیه نیاز به این اتحاد استراتژیک دارد پر بیراه نخواهد بود.
بر همین اساس بحث ارباب رعیتی در تعامل دو جانبه روسیه و چین می تواند منتفی باشد، علی رغم آنکه این موضوع در رابطه ایالات متحده با اتحادیه اروپا صدق می کند. سران اتحادیه اروپا به خوبی درک کرده اند، توسعه روابط استراتژیک میان روسیه و چین نه تنها به اقتدار این دو کشور کمک می کند، بلکه می تواند، منجر به موفقیت پوتین در جنگ اکراین نیز بشود و این یعنی شکست اکراین و شکست اکراین یعنی شکست اروپا. با توجه به اینکه اروپا از روی ناگزیری در بحران اکراین گیر افتاده است و دیگر اداره این جنگ نیز از دست آنها خارج شده است، برای گریز از تبعات منفی هرچیه بیشتر این بحران که بر همه عرصه های سیاسی ، اقتصادی و امنیتی این اتحادیه سایه انداخته است ، به دنبال راهکاری است که بتواند با تبعات منفی کمتری به آن خاتمه دهد. در واقع بحران اکراین به پاشنه آشیل اتحادیه اروپا تبدیل شده است و چین می خواهد به شکلی جدی از این نقطه ضعف استفاده کند.