حیرت تاجیک ها در مواجهه با محمود دولت آبادی
- شناسه خبر: 1353
- تاریخ و زمان ارسال: 30 اردیبهشت 1402 ساعت 23:50
- نویسنده: روزنامه آرمان امروز
گپوگفت نویسندگان همزبان در تهران
پرسه زدن و راه رفتن در غرفهها، با چشم اتفاقات را پاییدن، سرک کشیدن به غرفهها و مصاحبه خواستن از میهمانهای نمایشگاه کتاب بخشی از روزمرگیهای خبرنگار کتاب و ادبیات است؛ چند روز پیش در روزهای ابتدایی نمایشگاه خود را میهمان ویژه نمایشگاه میکنم، تاجیکها که شکرشکن به زبان فارسی سخن میگویند. دولتآبادی حال یکی از نویسندگان تاجیکستان را میپرسد که به او گفته بودند فوت شده، و از زنده بودنش خوشحال میشود.
نویسندههای تاجیک میگویند که خطا بوده و این نویسنده زنده است و به شما هم سلام رسانده است و دولتآبادی نیز به او سلام میرساند: «دو بار میخواستم به تاجیکستان بیایم، اما نشد. خوشحالم که شما اینجا آمدید. به بچهها گفتم من ۲۰ سالی است که نمایشگاه نمیآیم برای همین خواستم شما را اینجا ببینم.» تاجیکستانیها کتابهایی را که برای دولتآبادی هدیه آوردهاند به او اهدا میکنند، یکی از کتابها را پیشتر به من نشان دادهاند، گمان کنم «گلستان سعدی» به فارسی و سریلیک. آنها سپس درباره کتابها و مصاحبههای دولتآبادی میگویند که برایشان ارزشمند است، آنها را دنبال کرده و دربارهشان حرف میزنند.
مرادی با اشاره به مصاحبهای که دولتآبادی در آن گفته چخوف را میخواند میپرسد، اما شباهتی در آثار دولتآبادی با چخوف نمیبینیم و دولتآبادی میگوید: «چخوف نویسندهای است که میشود آثارش را بارها خواند؛ طبع شوخی و اندوه باطنی انسانی دارد و در عمق آثار چخوف اندوه بشری زلالی هست که برای من خیلی عزیز است.» تاجیکها از دولتآبادی میپرسند آیا شخصیت گلمحمد در رمان کلیدر شخصیت کاملی است و آیا ما به ازای واقعی دارد، که دولتآبادی میگوید: «ساخته ذهن من است.» آنها درباره کاراکترهای هدایت هم میپرسند که ما به ازای حقیقی دارند و او میگوید: «هدایت یک بحثی دارد و شما اگر در داستان کاراکتر داشته باشید آن داستان، داستان میشود. البته خودش خیلی موفق به ساختن کاراکتر در داستانهایش نشد. اصل در داستان کاراکتر است. نویسنده بداند که این آدمی که در داستان آمده است چه کسی است.
اخیرا کلیدر به صوتی منتشر شده است و تقریبا ۱۰۰ نفر این شخصیتها را خواندهاند.» تاجیکها باز حرفشان را به سمت «جای خالی سلوچ» میبرند و میگویند، در تاجیکستان بعد از خواندن این کتاب که محبوب شد، خیلیها معتقد بودند که دولتآبادی در این کتاب مانند داستایوفسکی عمل کرده و باز دولتآبادی آن را تایید میکند و میگوید: «در جوانی عاشقانه داستایوفسکی را میخواندم. معتقدم هر نویسنده جدیای در عالم نمیتواند برخوردار از داستایوفسکی نباشد. من دو نویسنده دیگر را بعد او خیلی دوست دارم؛ یکی کامو و دیگری کافکا. هر دو هم بهطور مشخص از او آموختهاند.» تاجیکها از ادبیات پستمدرن میگویند و دولتآبادی هم میگوید: «اینها را جدی نمیگیرم. ما یک نویسنده خوب داریم که میخواستم اینجا دعوتش کنم، آقای حسین سناپور که کتابی نوشته است به نام «کلاهگردانی میان آس و پاسها». اما این پسامدرن و اینها به ما نمیآید.
این نویسنده هم امروزی است اما نویسنده جدی و مهمی است. بقیه اما هر کدام یک داستان خوب نوشتند و نشد دیگر. اینهایی که شما میگویید از نظر من جدی نیست. سیال ذهن در فرهنگ ما جدید نیست و اوجش در داستان مولوی است. مثلا در ایران میگویند در فلان کشور چنین چیزی آمده است. خب آمده باشد. به ما چه ربطی دارد؟.» از عباس معروفی میگویند؛ اینکه به گفته آنها «سمفونی مردگان»ش در تاجیکستان خوانندهها را راضی نکرده اما «سال بلوا»ی او خواننده داشته است. با اینکه آن هم سیال ذهن بوده است دولتآبادی میگوید: «من سال بلوا را نخواندهام. اما اثر ادبی تا با قلب و روح شما ارتباط نگیرد، صنعتگری فایدهای ندارد. نمیشود شما به طور صنعتی این کار را انجام بدهید.»
بزرگمهر حکیم شاعر تاجیک که در این جمع حضور دارد و مسئول شعر مجله صدای شرق است با اشاره به حرف فروغ فرخزاد که میگوید: «من از گذشته آنقدر خبر ندارم و آثار امروز را هم آنقدر نمیخوانم» میپرسد نخواندن آثار دیگران شرط نویسندگی هست یا نه؟ دولتآبادی پاسخ میدهد: «او ظرفیت این را نداشته که بشناسد و بگذرد. حتما باید آثار دیگران را دید و خواند. شرطش این است که بشناسی. اگر بشناسی دیگر تقلید نمیکنی و تحت تاثیر قرار نمیگیری. ولی او ترسیده گفته نمیخوانم که تحت تاثیر قرار نگیرم. این خیلی کودکانه است. نمیخوانم که تاثیر نگیرم؟! غزل حافظ را نخوانی؟ پس چه حظی از ادبیات میبری؟ نه من این را قبول ندارم. باید بدانی و درک کنی و بگذری از آن.» دولتآبادی آخرین رمانش «دودمان» را با امضای خود به آنها هدیه میدهد. آنها خوشحال از این هدیه میخواهند کتاب را به خط سریلیک برگردانند و حتی برای رونماییاش از دولتآبادی دعوت میکنند به تاجیکستان برود.