خاک ما ارزاناست آقای پاکیزه نویس!
- شناسه خبر: 1675
- تاریخ و زمان ارسال: 2 خرداد 1402 ساعت 22:47
- نویسنده: روزنامه آرمان امروز
برای صد سالگی محمد علی موحد
امید مافی
ابن بطوطه پس از هفتصد سال با همان هیمنه و همان تبختر از گور برخاسته و آمده تا دلتنگ و پرملال برای ققنوس پیرِ این خاک قصه خاموشیاش را تعریف کند. از طنجه تا اینجا راه زیادی بوده اما عشق دیدار آقای موحد کاری کرده که سیاح مغربی در نفس گرم بادها سرگشته و گم و گور نشود و درست در وقت مقرر به مقصد برسد. اینجا اما خردمند شریفِ مام میهن صد ساله شده و همین کافی است تا زمان شعله ای به شعله ای دیگر گره بزند و زمینیان آتش به پا کنند و دم بگیرند و میلاد تن مردی که مثل هیچ کس نیست را تهنیت بگویند.با شمع و شمعدانی!
ابن بطوطه پر در می آورد وقتی غبار سفر از پیراهنش می زداید و اثر موحد درباره خودش را تا بدین اندازه دقیق ارزیابی میکند. ابن خلدون هم با یک شاخه زنبق از حفصیان آمده و فروتنانه پشت در ایستاده تا در به وقت بوسیدن چشم های میشی مرد پاکیزه نویس سوالات بی جواب فقه و تصوف و فلاحت را از او بپرسد. در صدمین سالگرد تولد مردی که مفهوم زایش است و با صبر تلخ و ستوه سترون رابطه ای ندارد چه باید نوشت جز آنکه به وقت دلتنگی سطرهای منثور و سلیس تو را می بوسیم و خواب آشفته نفت را در سرزمین لرزانی که زنده و مرده اش تنها، دست آموز و جهان سوز به آینده پرابهام
می اندیشند، باور می کنیم.
در چنین روز میمونی سراغ شمس تبریزی را نیز می گیریم و در گُم گمای بیشه ای در آن سوی خوی صدای مردی را می شنویم که ماندگاری اش در اعماق تاریخ را مرهون آقای پاکیزه است و در جامه کبود از گور برخاسته و سراغ آسمان سبز را از کلمات چرک غربال شده می گیرد و به عشق پسر آذربایجان بر دف ها می کوبد.
تولدتان هزارباره شادباش آقای رازیانه و ریحان. سرزمین مادری مگر چند موحد دارد که در روزی چنین بزرگ روزه سکوت بگیریم و با پاهای گره گرفته خود را محبوس کنیم. اینجا که ما ایستاده ایم باران می بارد به عشق تاریخ نگار بی بدیلی که در صد سالگی در بحر می کشاندمان و در کوی و برزن می گرداندمان تا به یاد بیاوریم موحد با عدالت و انرژی از ایوان ایلیچ، خزران از آرتور کستلر، چهار مقاله درباره آزادی و فصوصالحکم توانسته شکسته دلی خویش را با خنزرپنزرهای تاریخ تاخت بزند و یادگار بی شمار عاشقان از ازل تاابد باشد. چه تقدیری.