طلاق، تخریبگر روح و روان است
- شناسه خبر: 24411
- تاریخ و زمان ارسال: 10 آذر 1402 ساعت 23:55
- نویسنده: روزنامه آرمان امروز
«آرمان امروز» در گفتوگو با زهرا پاکدل کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
آرمان امروز- حمیدرضا به گذر: این تفسیر از آیه قرآن که به ائمه هم به عنوان حدیث نسبت میدهند، سالهاست که بین مردم دهان به دهان میچرخد: «طلاق عرش خدا را می لرزاند». در نگاه جامعه شناسی به این جمله، شاید در گذشتههای دور نمیتوانستند به مردمی که از علوم روانشناسی بیاطلاع بودند، بفهمانند که طلاق تا چه اندازه میتواند برروی روح و روان و بسیاری از تبعات زندگی انسان مخرب باشد و سپس به این جمله سنگین اکتفا میکردند که خطر بیماریهای روحی و روانی را به دیگران گوشزد کنند. اما آنهایی که تجربه طلاق را در جامعه امروزی دارند که به ازای هر دو ازدواج، یکی از آنها به طلاق منجر میشود، بهخوبی میدانند این اتفاق تا چه اندازه تبعات روحی و روانی مخرب در افراد و طرفین ایجاد میکند. روانشناسان معتقدند که زنها در لحظه و تا پیش از طلاق، آسیب روحی و روانی میبینند، اما مردان بعد از طلاق و جدایی تازه اول مشکلات روحی و روانیشان است.اما برای بررسی بیشتر این موضوع و آسیبهای اجتماعی روزمره به سراغ دکتر زهرا پاکدل کارشناس ارشد روانشناسی بالینی رفتیم که مصاحبه خبرنگار «آرمان امروز» را با وی در ادامه میخوانید:
اگر زوجین به یک خلا عاطفی و روحی رسیدند که طی آن تصمیم به طلاق گرفتند، آیا راهکاری برای غیر عملی کردن این تصمیم وجود دارد؟
باید دید این خلا عاطفی از چه جنسی است و آیا قابل سازش و تغییر هست یا خیر. اگر قابل تغییر باشد و بتوان با همکاری زوجین شرایط را بهتر کرد برای بهتر شدن وضعیت، همه شرایط و چالشهای بعد از طلاق بررسی میشود. همچنین نکات منفی یکدیگر را کنار بگذارند و از خصوصیات مثبت یکدیگر بیشتر استقبال کنند و به یگدیگر فرصت دهند تا خطاهایشان را جبران کرده و در نهایت انعطاف و بخشش بیشتری نسبت به یکدیگر داشته باشند.
اما اگر نشد، طلاق چه تبعات روحی و روانی را بین دو طرف ایجاد میکند؟ آیا راهکاری برای کاهش این تبعات ویرانگر وجود دارد؟
افراد پس از طلاق ۵ مرحله، سوگواری را تجربه می کنند تا به یک ثبات روانی برسند! هر کدام از این تبعات بسیار خطرناک و مخرب است. اولین موضوع انکار است. در ابتدای جدایی ذهن دو طرف درگیر این مساله است که هنوز همسر سابقش حضور دارد که حتی ممکن است گاهی اوقات سراغ او را بگیرد چرا که هنوز ذهن پذیرای این رابطه ی تمام شده نیست. مرحله پس از طلاق خشم است. فرد پس از طلاق از خود و همسرش نسبت به اینکه چرا در این مسیر قرار گرفته اند، خشمگین می شوند که ممکن است این خشم را به حالتهای مختلف بروز دهند. سومین مرحله فرد در چانهزنی یا مذاکره قرار میگیرد که در این مرحله فرد با خود گفتوگو های درونی دارد و دائم درگیر این سوال هستند که اگر کار خاصی را انجام می دادند ممکن بود کار به جدایی برسد یا خیرایا خودشان در این طلاق مقصر بودند یا طرف مقابلشان. افسردگی، مرحله خطرناک پس از طلاق است که در این مرحله فرد غمگین و ناراحت شده یا اصطلاحا در لاک دفاعی خود فرو می رود. از علائم افسردگی که ممکن است در فرد مشاهده شود می توان به موارد زیر اشاره کرد:
قطع ارتباط عاطفی، احساس گناره داشتن، اختلال در مدیریت خانواده و عملکرد ضعیف در محیط کار، ترس از آینده، تنهایی، کاهش اعتماد به نفس.
و در نهایت پنجمین مرحله پذیرش است که در این حالت فرد با واقعیت زندگی خود کنار آمده و شروع به ادامه دادن زندگی میکند و حتی ممکن است پس از مدتی مجدد ازدواج کند.
طرفین تا چه مدت درگیر احساسات بعد از طلاق هستند و مجددا چه موقع میتوانند به زندگی عادی خود بازگردند ؟
جواب این سوال بسیار متغیر است، زیرا به شخصیت افراد مکانیسمهای مقابلهای سبک زندگی افراد و… بستگی دارد ولی احتمالا ۶-۱۲ ماه به طول میانجامد.
از منظر روشناسی، آیا این درست است که طلاق زندگی فرزندان را به بیراهه میکشاند و تحت الشعاع قرار می دهد ؟
طلاق معضلی اجتماعی است که پیامد های فردی و اجتماعی مهمی دربر دارد که فرزندان از جمله مهمترین گروه های آسیب پذیری هستند که تحت تأثیر طلاق قرار میگیرند. فارغ از سن و جنسیت فرزندان، تجربه طلاق والدین میتواند برای هر کودکی گیج کننده و ویرانگر باشد. طلاق والدین بهعنوان یک رابطه سرنوشت ساز و مهم تا ابد در زندگی فرد باقی می ماند؛ پس از این رویداد هم تمام اتفاقات زندگی کودک به قبل و بعد از طلاق تقسیم می شود. البته که با آموزش های درست والدین و جلسات مشاوره می توان آسیبهای وارد شده به کودک را کاهش داد. پدر و مادر نباید سعی کنند تا این مفهوم را به کودک بفهمانند زیرا ظرفیت شناختی آنرا ندارند. به مرور زمان وقتی کودک ظرفیت آنرا پیدا کرد سوالاتی برایش بهوجود میآید که مهم است والدین برخورد درست داشته باشند و شرایط را بهدرستی برای کودک توضیح دهند و حمایت درستی از کودک داشته باشند که در این خصوص مراجعه به روانشناس توصیه میشود.
آیا راهکاری برای به حداقل رسانیدن ضربه عاطفی وارد به فرزند وجود دارد؟
اگر بخواهم به صورت کوتاه پاسخ دهم حمایت عاطفی و اجتماعی اطرافیان به خصوص والدین و استفاده از روان درمانی می تواند تا حد زیادی ضربه عاطفی را کاهش دهد.