لزوم گرامیداشت نقد، نقادی و نقادان
- شناسه خبر: 41836
- تاریخ و زمان ارسال: 28 فروردین 1403 ساعت 22:59
- نویسنده: روزنامه آرمان امروز
«آرمان امروز» در گفتوگویی بررسی میکند:
آرمان امروز: در روزهای اخیر شائبههایی از سوی دولتمردان در خصوص اخبار، تحلیلها و نقدهای منتشر شده در فضای رسانهای منتشر میشود که از اساس جایگاه نقد را در جامعه با چالش مواجه میکند. نقدی که به گفته صاحبنظران اساساً حکم اکسیژن برای هر مجموعهای را دارد و نبود آن میتواند لطمات جبران ناپذیری به هر سیستمی وارد کند. با این وجود مرزبندیهایی صورت گرفته و برخی نقدها را تحت عنوان حمله به افکار عمومی و روان جامعه، زیر سؤال میبرند.
«امیر دبیریمهر»، جامعهشناس سیاسی، استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه سیاسی در این رابطه میگوید: «امروز آن چه که در کشور متولی ندارد نقدهای کارشناسی و منصفانه و در عین حال صریح و صادقانه و شجاعانه است و این عرصه است که ژنرال و سردار ندارد و نباید خالی بماند. ریشه نقد ناپذیری ما در یک معادله غلط ذهنی است که از کودکی در ناخودآگاه ما ریشه دوانده و اینکه آدمی که اشتباه میکند، آدم بدی است. وقتی بچه بودیم و کار اشتباهی میکردیم بزرگترها از سر نادانی میگفتند:ای بچه بد و بیتربیت! و این معادله اشتباه در درون ما ریشه دواند. بنابراین نقد اشتباهات یعنی بد معرفی کردن مرتکب اشتباه و تحقیر او و در نهایت طرد شدن از جامعه و از آنجا که هیچ کس نمیخواهد آدم بدی معرفی و تحقیر و از جامعه طرد شود زیرا طردشدن یعنی نابودی و انسان هم بطور غریزی از نابودی و نیستی میگریزد پس از پذیرش نقد و اشتباه اجتناب میکند یا به توجیه آن میپردازد.»
وی با اشاره به خصوصیات انسانهای رشد یافته افزود: «بنابراین انسانهای توسعه و رشد یافته انتقاد پذیرند زیرا اشتباه کردن را به معنای بد بودن نمیدانند بلکه اشتباه را بخشی از واقعیت رفتاری میدانند. بنابراین اولاً نقد نباید از جانب نقاد و نقد شونده، تداعی توهین و تحقیر کند زیرا در این صورت آن معادله ذهنی بیدار شده و روحیه نقد ناپذیری را ترویج میکند. دوم اینکه نقد متوجه رفتار و تصمیم است نه کلیت شخصیت. ما ایرانیان متأسفانه با برچسب زدن به شخصیت آدمها به جای نقد رفتار؛ کل وجود آنها را تحقیر میکنیم مثلاً به جای نقد رانندگی بد با فحاشی به راننده نه تنها رفتار او را اصلاح نمیکنیم بلکه مخاطب را به واکنش غریزی و احساسی و پرخاشگرانه وا میداریم. باید بدانیم نقدها برای تحقیر و سلطهگری نیست بلکه برای اصلاح است و ضرورتی ندارد فرد انتقاد شونده به طور خودکار و از سر اضطراب از خود دفاع کند.» دبیری مهر خاطرنشان کرد: «از سطح نقد فردی که بالاتر برویم نقد سیستم و حکومت نیز اینچنین است. برخی در نظامهای سیاسی توسعه نیافته به غلط میاندیشند نقد نظام سیاسی برای تحقیر کلیت نظام و سیستم است در حالی که نقدها متوجه سیاستها و تصمیمها و رفتارهای اشتباه است و با این نگاه منتقدین بیشترین سهم را در بهبود رفتارها و سیاستها دارند. وی افزود: با همین نگاه در کشورهای توسعه یافته هیچ تهدیدی متوجه منتقدین نیست البته منتقدین نیز باید مرز شجاعت و صراحت را با تحقیر و توهین و طرد بدانند و نقد شوندهها نیز سعه صدر لازم برای مواجهه با این مرزهای باریک را داشته باشند. دبیری مهر با نگاهی جزئیتر به مسأله نقد، ادامه داد: برای اینکه معلوم شود هر شهروندی در قبال سرنوشت کشور و جامعه خود کجاایستاده نیاز به چارچوبهای نظری داریم که اغتشاش و پراکندگی ذهنی را کم کند. در یک دستهبندی ساده جامعه ایرانی را از نظر دو شاخص «میزان رضایت از وضع زندگی» و «انتقاد و اعتراض » میتوان به گروههای زیر دستهبندی کرد. شاخص اول عینیت و واقعیت محیطی را بازنمایی میکند و شاخص دوم مسئولیت انسانی و اخلاقی را و ارتباط بین انها تببینگر است. وی افزود: آنان که به هر دلیلی از زندگی راضی هستند و طبیعتا با نگاه خودخواهانه، هیچ انتقاد و اعتراضی به وضع موجود ندارد آهسته میروند و میآیند تا اصطلاحاً گربه شاخشان نزند. این جماعت را «عافیت طلب » مینامیم. این گروه برای حکومت و مردم، پشیزی ارزش قائل نیستند اما بالعکس حکومت به علت منفعل و بیآزار بودن این جماعت از آنها راضی است. دبیری مهر توضیح داد: نوکیسهها و تازه به دوران رسیدهها که از سوداگری و رانت خواری به مال و اموال بادآورده رسیدند از نمونههای برجسته این گروه هستند اما آنان که از زندگی خود به طور نسبی راضی هستند اما به رنج دیگران راضی نیستند پس به سیاستها و عملکردها انتقاد و اعتراض دارند این گروه از مسوولیت اجتماعی بالایی برخوردارند و با وجود زبان تند و تیز انتقادی و اعتراضی دلسوزترین طبقه اجتماعی هستند هم صلاح حاکمیت را میخواهند و هم منافع مردم را. این گروه متأسفانه به علت فقر نظری در ذهن سیاستگذاران و سو تفاهم تاریخی مغضوب حکومت است زیرا موجب بیداری عمومی است و مطالبهگری را ترویج میکند و آرامش ذهنی حاکمان را بر هم میزنند.»
وی در همین مورد افزود: «متخصصین و روشنفکران و استادان و روزنامه نگاران و حتی سیاست مداران از قدرت کنار گذاشته شده میتوانند در این گروه قرار گیرند البته نه لزوما. این پژوهشگر حوزه سیاسی تصریح کرد: در عرصه نقد و کنشگری، دسته سوم کسانی هستند که از زندگی راضی نیستند اما جرات و شجاعت اعتراض و انتقاد را ندارند و ابزار رعب هر حکومتی توانسته در جان اینها شعله ترس را روشن کند که بیشتر هم بخاطر بیاطلاعی آنها از قانون وحقوق آن هاست. اما این گروه با نافرمانی و قانون شکنی و رفتارهای ایذایی بطور غیر مستقیم نارضایتی خود را از زندگی بر سر دیگران ِوار میکنند. این گروه \”مرعوب شدگان اجتماعی\” هستند که وندالیسم را شکل میدهند. حکومت اغلب صدای پنهان نارضایتی این گروه را نمیشنود. مانند حاشیه نشینان و طبقات فرودست اجتماعی. وی افزود: آنان که از زندگی ناراضی هستند اما توان، دانش، امکان بیان انتقاد و نارضایتی ندارند و اصطلاحاً دچار انعزال اجتماعی میشوند و با تخدیر و تحریک ناشی از مخدرها و محرکها روان خود را تخلیه میکنند حکومت اغلب این گروه را تحقیر و تادیب میکند بدون آنکه به ریشهها توجه کند. نوعی سیاست گریزی در این گروه دیده میشود. این جماعت سرشان را به سرگرمیهای قانونی و غیر قانونی و حلال و حرام گرم میکنند تا به سرنوشت جامعه نیندیشند.»
دبیری مهر تأکید کرد: «آنان که ناراضی هستند اما تحت تأثیر تبلیغات و پروپاگاند ادای راضیها را در میآورند. این گروه فریب خوردگان و بردگان سیاسی هستند و متأسفانه محبوب حاکمیت هستند. زیرا بیجیره و مواجب سنگ حکومت را بر سینه میزنند و اساساً قدرت تشخیص درستی از منافع ملی ندارند و درک صحیحی برای ارزیابی میزان کارامدی سیاستها و عملکردها ندارند. وی عنوان کرد: در عرصه نقد کسانی نیز هستند که از زندگی راضی نیستند و البته انتقاد و اعتراض هم دارند. این گروه بر خلاف دسته دوم خشم پنهانی در نقد و اعتراض خود دارد و تا زمانی که به رضایت نرسند این خشم خالی نخواهد شد این گروه منشأ و موتور محرک و سختافزار جنبشها و انقلابها هستند و دسته دوم هم نرمافزار آن هستند. دبیری مهر خاطرنشان کرد: حکام عاقل و با شعور و درس خوانده و مشورتپذیر در جهان برای تعامل با هر کدام از دستههای منتقد مذکورایده و دکترین و برنامه دارند. وی افزود: حکام خردمند به طرق مختلف با این دو دسته گفتگو میکنند و ناز آنها را میکشند تا هم از عقل و مسئولیتپذیری انها استفاده کنند هم جلو تراکم و انباشت خشم دسته ششم گرفته شود. جالب اینجاست این دو دسته از نظر روانی و اخلاقی سالمترین اقشار اجتماعی هستند و زودتر از اقشار دیگر سرمایه اجتماعی خود را برای حل مشکلات به کار میگیرند این دو گروه هرچند به ظاهر تلخ هستند اما پادزهر نجات حکومتها از فروپاشی هستند و چهار گروه دیگر هر چند ظاهراً شیریناند اما آلوده به زهر کشنده هستند و تمایز این ظاهر و باطن کار سیاست مداران بخرد و هوشیار است. و وای به حال حکامی که خانه عنکبوت در زمین گروه پنجم بسازد و رویکرد تقابل و لجاجت و بدبینی به گروههای دوم و ششم اتخاذ کند. هم تاریخ نشان داده و هم قواعد جامعهشناسی سیاسی تأیید میکند که شکست این کژراهه قطعی است.»