«هامون » نیازمند توجه فوری
- شناسه خبر: 2633
- تاریخ و زمان ارسال: 17 خرداد 1402 ساعت 23:50
- نویسنده: روزنامه آرمان امروز
مهدی زارع / اقلیم شناس
آرمان امروز : تالاب هامون به مدت پنج هزار سال تحت لوای نزدیک به دوازده امپراتوری، منبع اصلی غذا و سرپناه برای مردم بود. تالابهای ۲۰۰۰ کیلومتر مربعی که در مرز افغانستان و ایران کنونی قرار دارند و از رودخانه هیرمند تغذیه میشود، واحهای واقعی را در میان صدها کیلومتر دشتهای خشک تشکیل میدهد. تالابها منابع فراوانی از ماهی، شکار و آب شیرین را برای کشاورزی در اختیار اطرافیان خود قرار می داد.
باتلاقهای متراکم و دریاچههای شفاف آن زیستگاه حیات وحش از ماهی کپور گرفته تا سمور و پلنگ بود. موقعیت آنها دور از هر آب شیرین قابل توجه دیگری آن را به ایستگاهی ایده آل برای پرندگان مهاجری که به سمت جنوب به اقیانوس هند سفر می کنند تبدیل کرده بود. تالابهای که زمانی حاصلخیز بودند به سرعت رو به وخامت گذاشتهاند. گسترش آبیاری در طول قرن بیستم همراه با بدترین خشکسالی هایی که تا به حال در آسیا شاهد بوده ایم، هامون را تقریباً به اندازه محیط اطراف خود خشک کرده است. تالاب ها عمدتاً با نمکزارهای بی جان و نیزارهای پوسیده جایگزین شده اند. حیات وحش، شهرها، ماهیگیری و کشاورزی که روزگاری هامون را احاطه کرده بود، همه از بین رفته اند و باعث ایجاد یک زمین بایر شده اند. به دلیل دور افتاده بودن هامون و درگیری های پیرامون آن، دانشمندان قرن گذشته فرصتی برای نظارت دقیق بر تالاب هامون نداشتند. زیست شناسان و حافظان محیط زیست با استفاده از تصاویر ماهوارهای لندست در دهه اخیر به بررسی آن پرداخته اند. این تالاب با سیلاب های بهاری به بیشترین گستره خود می رسید، و زمانی منطقه ای از ۲۰۰۰ تا ۴۰۰۰ کیلومتر مربع را پوشانده بود. تالاب ها اساسا یک دلتای آبی داخلی هستند . تالاب هامون با رودخانه هیرمند ایجاد شده که از ارتفاعات افغانستان جاری است و از میان کویر مارگو به سمت غرب محتویات خود را در تشت های تبخیر حوضه سیستان ایران می ریزد تا هامون را تشکیل دهد. از بالا، سه تشت تبخیر غرق آب شبیه سه دریاچه کم عمق هستند که از فصول مرطوب تا خشک منبسط و منقبض می شوند. روی زمین، تالاب ها دارای زیستگاه های متنوعی هستند که هم دریاچه های آب شیرین و هم باتلاق ها را شامل می شود.
هلمند یکی از نمکزارهای رایج منطقه را به مهد زندگی تبدیل میکرد. هامون یکی از معدود منابع آب شیرین برای صدها کیلومتر است و گونههای گیاهی و جانوری متعددی به نیریز های کم ژرفای آن تکیه می کردند. نزدیک به ۱۴۰ گونه ماهی در میان آبهای هامون می چرخیدند ، روباه، سمور سمور، آهو و پلنگ همگی در کناره های هامون به جست و جو می پرداختند. این تالاب ها نقطه توقف اصلی بسیاری از گونه های پرندگان مهاجر مانند فلامینگوها، اردک ها و پلیکان ها بودند که از روسیه به سواحل اقیانوس هند راه پیدا کردند. در واقع، تقریباً ۱۵۰ گونه از پرندگان مهاجر و غیر مهاجر را می شد در طول یک سال در حال تغذیه و لانه سازی در داخل و اطراف تالاب ها یافت. در طول ۵۰۰۰ سال گذشته مردم در هماهنگی با تالاب و حیات وحش آن زندگی می کردند. یک فرهنگ کامل در اطراف هامون با شیوه زندگی متناسب با تالاب های کویری شکل گرفت. آنها قایق های نی بلند را برای حرکت در آب های کم عمق ساختند و خانه های چمباتمه ای و گلی قرمز را برای مقاومت در برابر گرمای بیابان برپا کردند. معیشت آنها تقریباً به طور کامل مبتنی بر شکار، ماهیگیری و کشاورزی بود. صید سالانه ماهی در این منطقه به بیش از ۵۰۰۰ کیلوگرم رسید. دامداران گاو، بز و گوسفند از بیش از یک میلیون حیوان اهلی در منطقه نگهداری می کردند. کشاورزان طیف وسیعی از میوه ها و سبزیجات از جمله گندم، جو، ارزن، پنبه، نیشکر و حتی انگور و خربزه را در اطراف هامون کشت می کردند. افزایش جمعیت و فناوریهای جدید مدیریت آب را به منطقه آورد. به زودی برای طرح های آبیاری، دولت های افغانستان سدهای بزرگی ساختند که آب را از بالادست رودخانه منحرف می کرد. در سال ۱۳۷۷ خشکسالی بار دیگر رخ داد اما این بار شرایط خشکی بیش از آنچه تصور می شد ادامه داشت. از آن زمان تا کنون، این منطقه یکی از بدترین خشکسالی پایدار در جهان متحمل شده است. در مقایسه با میانگین بلندمدت، بارش در حوضه سیستان در بیشتر این سالها میزان حدود ۸۰% کاهش یافت. حتی مرتفع ترین مناطق هامون شروع به خشک شدن کردند. ثابت شد که ترکیب خشکسالی و سد سازی برای تالاب ها شوک بسیار بزرگی بوده است. جمعیت ماهی ها و پرندگان محلی تقریباً ناپدید شدند. حیواناتی که نمی توانستند خود را در بیابان حفظ کنند یا سفر طولانی به واحه ای دیگر را انجام دهند مردند. بادهایی که زمانی توسط آب تالاب ها خنک می شد، اکنون گرد و غبار، ماسه و نمک را از بستر دریاچه ها به روستاهای اطراف می برد. تا کنون بیش از ۱۰۰ شهر با گرد و غبار وزش باد زیر آب رفته اند. بیشتر محصولات به شرایط گرد و غبار کاهش یافته است، صدها هزار دام تلف شده اند و ماهیگیری تعطیل شده است. درست مانند فاجعه دریای آرال، بسیاری از کسانی که نسلها در اطراف هامون زندگی میکردند از آنجا دور شدند و همه چیز را از دست دادند. در همان زمان، موج عظیمی از پناهجویان از افغانستان وارد شده اند .سیستان به کانون پناهندگان از سراسر افغانستان تبدیل شده و از حدود ۳۰۰ هزار نفر میزبانی می کند. جدا کردن پناهندگان محیط زیست از فرار از جنگ دشوار است. افزایش تعداد افراد همراه با کاهش شدید کمیت و کیفیت غذا منجر به افزایش خطر سوء تغذیه، به ویژه در میان گروههای آسیبپذیر مانند کودکان و سالمندان شد. کمبود شدید آب باعث افزایش بیماری های اسهالی و مسری شده است. در سال ۱۳۸۰، رودخانه هیرمند در مرز افغانستان و ایران خشک شد و ۹۸ درصد از میانگین سالانه خود کاهش یافت. به دلیل ترکیبی از روشهای آبیاری، توسعه شهری، سدها و خشکسالی، تالابها و مناطق اطراف آن به آرامی در دهههای هفتاد، هشتاد و اوایل دهه نود میلادی و دو دهه ابتدایی قرن بیست و یکم کاهش یافتند و در چند سال گذشته تقریباً به طور کامل خشک شد. قبل از خشکسالی، نزدیک به ۷۰ درصد از آبی که به طور معمول به هامون میریخت در حال سیفون کردن بود و جریان آب در امتداد رودخانه هیرمند ۹۸ درصد کاهش یافته بود. امروزه تقریباً تمام ۴۰۰۰ کیلومتر مربع چیزی که زمانی هامون بود از بین رفته است و تنها چند تکه نی تخریب شده در خاک گل آلود باقی مانده است.
خشکسالی در کل منطقه ممکن است به دلیل تغییرات اقلیمی باشد. خشکسالی در این منطقه با افزایش دما و تغییرات باد و بارندگی در مناطق وسیعی از اقیانوس هند و اقیانوس آرام مرتبط است. چنین همبستگی نشان می دهد که خشکسالی ممکن است بخشی از یک تغییر کلی اقلیم باشد که همزمان با افزایش دمای سطح بالاتر در سراسر جهان شده است. از سوی دیگر همین خشکسالی و تغییر اقلیم موجب شده تا مدیریت آب در بالادست – افغانستان – در دوره های مختلف- به کنترل هر چه بیشتر و انحراف آب بپردازند. یکی از سدهای مهمی که آب منطقه سیستان را مسدود می کند، سد کجکی است که در مرکز افغانستان قرار دارد. دولت طالبان در سال ۱۹۹۸ پس از اختلاف با ایران، دریچه های بند را بست. تالابها اکوسیستمهای پویایی هستند و نسبت به دورههای دورهای خشکسالی نسبتاً مقاوم هستند و بین مردابها و بیابانها به عقب و جلو میروند. اما از نظر تاریخی، این تغییرات به تدریج رخ داده است. خشکسالی طولانیمدت میتواند تالابها را به سمت لبهها سوق دهد، زیرا بهطور فزایندهای دشوار میشود که بسترهای نیزار در نمکزارها مستقر شوند. در حال حاضر نیاز به اقدام فوری است، زیرا هرچه بیشتر منتظر بمانیم، بازگرداندن تالاب ها و شبکه پیچیده زندگی آنها به شکوه سابق خود دشوارتر خواهد بود.